خیلی سخت گذشت ۲۲ سالم بود با خواهر و برادرم مجرد بودیم اون موقع دوران خیلی سختی،بود خیلی اما گذشت هر،سه تامون الان ازدواج کردیم
اون موقع وحشتناک بود خیلی ۲ بار،خودکشی کردم ولی دیدم محکوم به زندگی،هستم دیگه گزروندیم البته مادرم ۳ سال درگیر مریضی بود دوران خیلی خیلی سخت و وحشتناک ی،بود اما گذشت
مادرم همیشه میگفت خدا از،پدر و مادر مهربان تره آخه ما خیلی بیتابی می کردیم و سخت بود برامون