دوازدهم میخوندم که عقد کردیم انتخاب مامان بابام بود فامیل دوری که تا حالا ندیده بودمش اوایل همه چی خوب بود ولی به مرور زمان بد قولی ها خسیس بازیاش شروع شد نه کتک ام میزد نه فوشی خوب بود مهربون بود ولی میزاشت خانواده اش هر دخالتی بکنن بهش میگفتمم میگفت بزرگ تر ازمنم باید احترام بزارم بهش منی که تو خونه کار نمبکردم تو کارای کشاورزی باغ بهش کمک میکردم بهم قول داده بود با درآمدش واسم گوشی بگیره ولی حرفش دروغ بود سه ماه قبل این ماجرا ها خرداد ماه اوگشتر نشون که خرید بود بردش بهم گفت یک شب این دستم باشه منم گفتم باشه تو این ۳ ماه من یکسره گریه میکردم ولی اون انگشتر نیاورد محرم بود میخاستم برم مسجد گفتم بیار گفتی به جون خودم خودت به همین امام حسین قسم گم کردمش منم باور کردم دانشگاه دولتی قبول شدم ناراضی بود برم بابام گفت برو درست بخون از این مرد برای تو شوهر نمیشه رفتم دانشگاه برای مرخصی که اومدم دادخواست نفقه دادم بعد گذشت ۶ ماه اومده که آشتی کنیم ولی الان من دارم برای کنکور میخونم که فرهنگیان قبول بشم ولی فکر و خیال نمیزاره و اینم بگم چندشب پیش اومد خونه مون دو اون داد بیداد گفتش انگشتر گم نکردم فقط مال بود نمیخاستم از دستم بره ،دادگاه نفقه به نفع من شده باید از این ماه خرجی بده حالا نمیدونم چیکار کنم آشتی کنم یا اینکه درسمو بخونم با دروغاش نمی تونم کنار بیام این اضافه کنم اون روی من خیلی ایراد میزاشت قدت کوتاه سیاهی و ....
اینم بگم گفته اگه آشتی کنیم بعد ماه رمضون عروسی میگیرم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
اره میدونم برای همینه دارم واسه فرهنگیان مبخونم ولی نمیدونم چجوری بعش فکر نکنم
اینم از سختیاس منم کنکوریم مشغله دارم ولی موقع درس بهشون فکر نمیکنم تمرکزتو ببر بالا ... اصلا گوشیتو بطاز کنار هرچی که باعث میشه بهش فکر کنی زو ی یلایی سرش بیار ...