خانوما من خلاصه وار میگم که حوصلتون بگیره بخونید
ما ۱ هفته کربلا بودیم و وقتی برگشتیم
خب رسمه تو خانواده ک همه میان استقبال کربلایی(مخصوصا اگه اولین بارش باشه ک ما اولین بارمون بود)
بعد خانواده مامانم همه اومده بودن خانواده بابام هیچ کس نبود بابامم خیلی حالش بد شد چون دور و اطرافیان هی میگفتن مامان بابات کجان؟؟ داداشات کجان؟ خب بابای منم خیلی خورد شد جلو فامیلا زنش و دلش شکست حالا مادربزرگم امروز زنگ زد خونمون مامان منم خیلی با احترام برگشت گفت شما واسه بچتون ارزش قائل نشدید؟ بیایید استقبالش واقعا ابروشو بردید و ... وسط حرفای مامانم مادربزرگم قطع کرد تلفنو و عموم چن دقیقه بعدش زنگ زده ب بابام ک اره زنت شر میندازه خونه ما دعوا و اینا
حالا شب قرار شده بیان خونمون حضوری حرف بزنیم ما چی باید بگیم واقعا؟؟ دلم نمیخواد حتی ببینمشون میخوام برم بیرون نباشم مامانم نمیزاره میگه تو هم باید باشی
اونم مایی ک این همه براشون زحمت میکشیم و از جون مایه میزاریم اخرش اینجوری ...