من تو سن کم با اسرار خانوادم با فردی نامزدی شدم و الان چند ماهه عقد کردم ولی هیچ علاقه ای به شوهرم ندارم
بارها خواستم نامزدی رویهم بزنم اما با تهدید و ترسوندنم نداشتن واقعا دیگه تحمل ندارم حتی دوست ندارم ذره آب کنارش باشم یا به آینده با اون فکر کنم
یه دعا نویس پیدا کردم که میگه میتونه انجام بده و پولش رو بعد طلاقم میگیره
اما الان بدجور دو دل شدم و ترس وجودم گرفته
افتادم تو فکر که اگه پشیمون شدم چی؟
ولی اونقدر خسته شدم و دیگه تحمل ندارم بهم بگید چیکار کنم