یه زمانی توی خونه مادربزرگم فقط چند تا زن بودیم و تنها پسر بینمون پسرعمم بود که تو سن بلوغ بود صداش دورگه و خروسی بود بعد از توی باغ صدا میشنویم ..گفتیم اگه دزد باشه این پسر عمه بنده داد بزنه تا به عنوان یه مرد بالغ ازش بترسن و فرار کنن..پسرعمه لوس منم ترسیده بود😂میره تو پنجره با یه صدای نازک زنونه که میلرزید داد میزنه کی اونجاس..و مارو بگی غش کرده بودیم از خنده...گفتم یچیزی بگم از و حال و هوای اون ترس بیایی بیرون:)