۳۶۵ روز از من بازگشت، روزهایی ک با قهقهه زدنو خندیدن های فیک گذشت.
شب هایی ک بعد از کلی تلاش کردن ب دنیای خواب میرفتم، تا بلکه همه چیز از ذهنم پاک کنمو ب دنیای بیخیالی بروم.
روز هایی ک گاهی به هم خندیدیمو گاهی بی هم.
روز هایی ک ادمایی اومدنو شکستنمو رفتن و ادمایی ک جاشونو برام پر کردن. یک سال گذشتو بزرگ تر شدم اما نمیدانم دلم هم بزرگ شده یا نه نمیدانم عقل دلم کامل شده تا بفهمد ب هر کسی اعتمادی نیس شکستن شغل این ادمان است
یک سال بزرگتر شدم ان هم خیلی سریع .