مادرشوهرم زنگ زد برای شام دعوتمون کرد

بهتر بود ک

خونتو تمیز کن پاشو برو غذاتو بخور بیا

شامم دیگ درست نمیکردی راحت بودی ک

میرفتی شب 

الان کاراتو انجام میدادی صبح هم بقیشو انجام میدادی 

سال تحویل ۱شبه فردا شب برو شام بخور دیگه نهایت ۱۱ برگرد خونه خودتون هم اونا ناراحت نمیشن هم سال تحویل خونه خودتی. اول سال رو با دلخوری شروع نکن ارزش ندارع 

استارتر من شش، ساله ازدواج کردم هنوز رنگ خونه خانواده شوهرمو به چشم ندیدم دریغ از یک بار دعوت

قدر دان باش که بهت احترام. میذاره دعوت میکنه

مامانتم وقت گیراورده خوب نبود،کار شوهرتم که کلا خوب نبود...حالا میرفتی دوساعت میشستی میومدی...سر مسائل الکی زندگیتونو تلخ نکنید عزیزان

باید از خیلی وقت قبلش به شوهرت میگفتی سال تحویل خونه خودمون هستیم. که بهانه ای نیاره. بهش بگو فرداش میریم عید دیدنی که اونم آروم بشه😅

خب عشقم کار بدی کردی

فرداشبو قبول میکردی

بنده خدا بهت لطف داره

نباید جوابشو با کم لطفی بدی

حالا برو یجوری از دل شوهرت در بیار

به روش خودت

بعدشم کاراتو بکن

فردا خیلی شیکو مرتب برو

سال تحویلم فک کنم ساعتای یک بامداد باشه

میتونی سال تحویل خونه خودت باشی

عزیزم خیلی اشتباه کردید . مادر شوهرتان یک زن مسن شما رو دعوت کرده زحمت پذیرایی از مهمان رو به جون خریده که به همه تون خوش بگذره . نهایت فردا خونت رو جمع میکردی . و تا ساعتی که بری اونجا هم وقت داشتی . الانم از همسرت معذرت خواهی کن . قدر مهربانی طرف مقابل رو بدونید . و احترام قائل بشین . فک کنید طرف مادر خودتونه .

حقته چقدر خود خواهی

من از خدامه کسی نهار یا شام دعوتم کنه با کله میرم😐 چرا وقتی یکی ب آدم ارزش میده  و دعوت میکنه باهاش باید اینجوری رفتار کرد؟ 

راستش من این چیزارو تجربه نکردم چون اصن شوهر ندارم 😂😂 وبابامم از این اخلاقا نداره و اصن اصرار نمیکنه ما بریم خونه بابابزرگم اینا..  

و میگ شما وظیفه ندارین بیاین وظیفه منه

 اما کاملا درک میکنم.

 اگ میرفتی بنظرم بهتر بود چند ساعت دورهمی هم روحیتو عوض میکرد وهم همسرتو ناراحت نمیکردی

عزیزم میدونم،ولی مثلا یکم سیاست داشته باش ،میتونستی همون جمله رو بهتر بگی😂😂

من که ارزو به دل موندم مادرشوهرم یبار خودش بگه بیاین اینجا شام یا نهار، اولین و اخرین دعوتیش اولین باری بود که تازه نامزد شدیم، تازه هرموقه هم خودمون میریم اونجا، یا غذا ندارن یا اندازه خودشونه، یا کلا من باید پاشم واسه بپزم، البته بجز مواقعی که دخترش اونجاست، که اون موقه همه چی اماده است و من فقط به عنوان مهمون میرم، برای همین کلا ترجیح میدم، نرم خونش، اخه حوصلمم اونجا خیلی سر میره، بعد مامان من هر موقه میرم خونش، میگه غذا میپزم بگو شوهرتم بیاد