2777
2789
عنوان

سینه م تنگ شده ،کیا غریبن؟

407 بازدید | 40 پست
فقط یک کم میخوام درد دل کنم، چون کسی رو ندارم بهش حرفامو بگم. ما حدود ۱۵ سال پیش اومدیم قم برای زندگی با مامانم اینا، ۶ سال پیش من عروس شدم اینجا حالا مامانم اینا دارن بر میگردیم مشهد، بر خلاف میل همه . مجبورن. من طاقت دوری مامانمو ندارم.
خدایا هزاران بار شکرت به خاطر همه نعمت هات...[smiley]s/sm_29.gif[/smiley].........یا بن الحسن! امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم باشی....
من با موبایلمو اگه کند تایپ میکنم یا غلط املایی دارم ببخشید
خدایا هزاران بار شکرت به خاطر همه نعمت هات...[smiley]s/sm_29.gif[/smiley].........یا بن الحسن! امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم باشی....

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

برادرم تهران دانشجوئه ، من قم ، مامانم داره میره مشهد. خود مامان و بابام اصلا دوست ندارن برن ولی مجبورن. بخاطر شرایطی که پیش اومده. مامانم خیلی خیلی ناراحته. من سعی میکنم خودمو ناراحت نشون ندم جلوش میخوام قوی باشم تا حداقل غصه غریبی منو نخوره. دیگه طاقتندارم ولی.
خدایا هزاران بار شکرت به خاطر همه نعمت هات...[smiley]s/sm_29.gif[/smiley].........یا بن الحسن! امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم باشی....
نه عزیزم اصلا اصلا حتی فکرشم نمیتونم بکنم که ما یهروزی بریم مشهد
خدایا هزاران بار شکرت به خاطر همه نعمت هات...[smiley]s/sm_29.gif[/smiley].........یا بن الحسن! امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم باشی....
دلم برای مامانم خونه، هم از من دور شده هم از داداشم، هم از تنها نوه ش پسرم. مامانم خیلی بچه دوسته، عاشقه پسرمه. ولی دیگه نمیتونم خودمو قوی نشون بدم.
خدایا هزاران بار شکرت به خاطر همه نعمت هات...[smiley]s/sm_29.gif[/smiley].........یا بن الحسن! امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم باشی....
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز