دلم خیلی از دست مامان بابام گرفته. بچمو نگه میدارن من میرم سرکار( بچم کوچیکه فعلا نمیتونم بذارمش مهد. بزرگتر شه میذارم) همش احساس میکنم منت میذارن سرم.
بابامم خیلی اون خواهرمو دوس داره خیلی بینمون فرق میذاره.
امشب خیلی اعصابم خورد شد.بعد از کارم رفتم خونه مامانم بچه رو بردارم ببرم خونمون تا خونه خودمون ۲ دقیقه راهه با ماشین اول بابام پوشید باهام بیاد کمکم کنه آخه لپتاپ آورده بودم از شرکت بعد یهو نمیدونم چی شد گفت من حمالم. منم ناراحت شدم لپتاپ و بچه رو با هم بغل کردم گفتم خودم میرم ولی خیلی دلم گرفت ازش