2777
2789

اول خودم میگم منو مامانم رفته بودیم مغازه خرید کردیم موقع بیرون رفتن از مغازه مامانم داشت هی میگفت مغازه دار خیلی وسیله ها رو گرون داده همینطوری که داشت میگفت یهو افتاد من داشتم بزور خندمو کنترل میکردم بلندش کردم همه داشتن به ما نگاه میکردن 

دیر میشه اما دروغ نمیشه بلاخره روزی ادمای بد تقاص کاراشونو پس میدن🙂

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

مهمون خیلی رسمی بود پرسیدم نوشابه زرد میخوری یا نارنجی🤣😐😑 

😅😅😅😅

من امام رضایی ام🌹🌹🌹دل من گم شد اگر، بسپارید امانات رضا... و اگر از تپش افتاد دلم ببریدش ملاقات رضا... از رضا خواسته ام بگذارد که غلامش بشوم همه گفتند محال است ولی دلخوشم من به محالات رضا(علیه السلام) 

رفتیم شب نشینی یکی از اقوام تازه زایمان کرده بود 

من بعد از مدت ها اقوام رو دیده بودم 

خلاصه رفتم دست دادم ب اون زنه رفتم اون سمت باز برگشتم دوباره بهش دست دادم😂😂😂😂😂😂😂 

وای از خجالت سرخ شدم

خوشا جانی که جانانش تو باشی💞k💘

براب خودت شاید خاطره جالبی بود چون اونجا بودی

اول برای حال دلم و دلت یه صلوات بفرستید...{الهم صل علی محمد و آل محمد}...دوم با هم مهربون باشید، به اندازه کافی تو جامعه پاچمونو میگیرن.... سوم اگه کامنتام دور از ادب بود یا کسی رو ناراحت کرد، ممنون میشم بهم تذکر بدید.... چهارم برای حال خوبتون دعا می کنم برای حال خوبم دعا کنید....  

یکبار با مامانم رفته بودم مرکز خرید یک مردی روی پله برقی برعکس سوار شده بود داشت میرفت بالا مامانم گفت وای پریا ببین این از پشت کوه آمده  مرد شنید یک نگاهی کرد و رفت💩

ای پناه بی کسان مرا دریاب🖤

پری روز پسر عموم ک خاستگارمه و مثلا عاشقمع و بامامانم دیدیمش مامانم واستاد جواب سلامشو بده من از کنارشون دررفتم یواش یواش اومدم سمت خونه مامانم میگفت بنده خداجلو صورتشو گرفت خنده هاشو نبینم😉

تـورا کهـ نشـد میـرومـ تـاخـودم رافراموشـ کنم):     تا جنون فاصله ای نیست از اینجا ک منم...                      ب قول شاعر ک میگه دلم میسوزد و کاری زدستم برنمی آید💔🥀او زِ مافارغ و ماطالِب او در همه حال:/

من یادم میاد وقتی همسرم رو تو دانشگاه می‌دیدم یک بار من گرما زده شدم اون هم رفت برام آبمیوه بگیر اون موقع مثل دوتا غریبه و هم کلاسی بودیم رفت گرفت بهم داد تا حالم بهتر بشه گفتم مرسی دستتون در نکنه اونم گفت خواهش میکنم 

بعد منم از دست پاچگی درباره گفتم خواهش میکنم 😂

خدایا هر چه دارم از تو دارم(∩´∀`∩)💕( ˘ ³˘)♥
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز