الان نامزده عین خیالش نیست ۲ ساعت آرایش میکنه میره دانشگاه بعدش میاد یا گوشی دسته یا خوابه مامانم با پا دردش همه چی رو براش آماده میکنه یه جوری هم رفتار کردن جرات نداریم بهش چیزی بگیم امروز خونه مامانم مهمونی بود من بچه مو داده بودم شوهرم نگه داشته بود کار میکردم مامانم با پا دردش کار میکرد خانم خواب بود بعد از شام هم از سر سفره پاشد رفت پیش شوهرش نشست این برنامه همیشگیشه
واقعا خوشبحالش با این حد از بیخیالی
هر چی پول داره میده لوازم آرایش اونم چیزای بیهوده بعدش میریزه دور در حالی که مامانم از خودش میزنه لباس نمیخره که جهاز شو تکمیل کنه
به کم هم راضی نیست همه وسایلش باید مارک باشه وقتی چیز پایین میخرن میگه اینو نمیبرم
خیلی راحت