مهمون بیاد ببریمش جاهای دیدنی هزینهشو خودش باید بده یا میزبان؟ منظور همون ورودیِ مکانهاست.
خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بیناییش فوقالعاده ضعیف شده. هر چند ماه میبریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفتههامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.
ما اومدند اینجا اصفهان آکواریوم و اینجور جاها رفتیم خودمون دادیم همش خدایی زشت بود بدند خودشون من و ...
عه ما هم اصفهانیم اتفاقا. میخوام ببرمشون عالی قاپو 😂
خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بیناییش فوقالعاده ضعیف شده. هر چند ماه میبریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفتههامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.
ما اومدند اینجا اصفهان آکواریوم و اینجور جاها رفتیم خودمون دادیم همش خدایی زشت بود بدند خودشون من و ...
اتفاقا ما هم اینجوری هستیم. نمیذاریم مهمون دست تو جیب کنه.
خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بیناییش فوقالعاده ضعیف شده. هر چند ماه میبریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفتههامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.
عه ما هم اصفهانیم اتفاقا. میخوام ببرمشون عالی قاپو 😂
هزینتون زیاد میشه اما دیگ همینه ما هم رفتیم شمال مهمون هامون گرگانی بودند برامون سنگ تموم گذاشتند تمام سوغاتی هاشون هم همسرم خودش حساب کرد
جایی خوانده بودم که درد آدم را بزرگ میکند و روح را صیقل میدهدو تجربه را زیاد میکند. هیچ جا ننوشتهاند که درد با یک زن، با یک مادر چه میکند. مادران درد کشیده یا زود میمیرند، یا برای همیشه میروند، یا میمانند با چشمانی که رنگِ بیتفاوتی گرفته استو دستانی که زیر ناخنهایش جز درد چیزی نمیروید، و گیسوانی که رقص بر شانههای زنانه را به خاطر نمیآورند. مادرانی بی هیچ آرزویی، با دنیایی کوچک. دنیایی بسیار بسیار کوچک. هیچکس از مادرانی که به بهشت نمیروند چیزی ننوشته است.
:/ بابا خررررر پول نمیدونم عزیزم تو این موقعیت قرار نگرفتم حالا معمولاً. کسی که وضعش ...
نه بابا. بخدا نگرانم. اصلا نمیدونم تو این شرایط باید چیکار کنم. بعد اصلا ورودی مکانای گردشگری که زیاد نیست.
خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بیناییش فوقالعاده ضعیف شده. هر چند ماه میبریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفتههامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.
خب معمولا بلیطا رو یکجا میگیرن و یک نفر حساب میکنه. یا همه رو اونا حساب میکنن یا میزبان. من خودم مهم ...
آخ آخ ما هم همینطوریم
خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بیناییش فوقالعاده ضعیف شده. هر چند ماه میبریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفتههامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.
هزینتون زیاد میشه اما دیگ همینه ما هم رفتیم شمال مهمون هامون گرگانی بودند برامون سنگ تم ...
ورودی ها بعید میدونم زیاد باشه. مساجد که زیاد نبود. یعنی ممکنه تو عید افزایش قیمت بدن؟
خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بیناییش فوقالعاده ضعیف شده. هر چند ماه میبریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفتههامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.
به وضعیت خودت نگا کن اگه میتونی پرداخت کنی خب بکن اینجوری پرستیژت هم میره بالا
بابام باید پرداخت کنه :))))))))
خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بیناییش فوقالعاده ضعیف شده. هر چند ماه میبریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفتههامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.
ورودی ها بعید میدونم زیاد باشه. مساجد که زیاد نبود. یعنی ممکنه تو عید افزایش قیمت بدن؟
یک درصد فکر کن ندند لامصبا
جایی خوانده بودم که درد آدم را بزرگ میکند و روح را صیقل میدهدو تجربه را زیاد میکند. هیچ جا ننوشتهاند که درد با یک زن، با یک مادر چه میکند. مادران درد کشیده یا زود میمیرند، یا برای همیشه میروند، یا میمانند با چشمانی که رنگِ بیتفاوتی گرفته استو دستانی که زیر ناخنهایش جز درد چیزی نمیروید، و گیسوانی که رقص بر شانههای زنانه را به خاطر نمیآورند. مادرانی بی هیچ آرزویی، با دنیایی کوچک. دنیایی بسیار بسیار کوچک. هیچکس از مادرانی که به بهشت نمیروند چیزی ننوشته است.
خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بیناییش فوقالعاده ضعیف شده. هر چند ماه میبریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفتههامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.