قشنگ آینده رو دارم میبینم میای همین جا میگی خانما بچم اعتماد ب نفس نداره چیکار کنم؟بچم رو بردم مهد گریه میکرد میخواست بیاد باهام چیکار کنم؟خانما بچم نمیتونه ارتباط بگیره،بچم تو جمع مظطرب هست،بچم تو جمع نمیاد،بچم منزوی و... اون زمان هیچ وقت نمیگی من اینکارو باهاش کردم
خب عزیزم بله یکم بزرگتر ک شد میبری ولی دیگه اون زمان ب تنهایی عادت کرده عزیزم من پسردایی هام تو جمع بودن الان خیلی بهتر ارتباط میگیرن ولی بچه اون یکی داییم خیلی کمتر تو جمع بود براش سخت تر هست ارتباط گرفتن،شما خودت الان گفتی از دوتا نزدیکانم وسواس گرفتم پس خوب داری میبینی ک بچه ها الگو برداری میکنن اونم صبح وسواس میگیره
عزیزم شما یبار بگو بوسش نکنید ! یا بغلش نکنید !
همه یادشون میمونه و دیگه هیچکس تا اخرعمرش سمتش نمیاد !
به بچه هاشونم گوشزد میکنن که فلانی مادرش حساسه و نغ نغو سمتش نرید
وقتی هیچ بچه ای سمت بچت نیاد و ارتباطی با هم سالاش و بزرگترا نداشته باشه منزوی میشه .
نمونشو داریم که میگم !
بچه الان ۱۰ سالش شده ولی هیچ بچه ای سمتش نمیره چون اونقدر مادرش حساسیت نشون داده بود و تو خاطر همه مونده بود .
هیچکس جرات نمیکنه نزدیک بشه
با اینکه مادرش الان خودشو میکشه که بیاید با بچم بازی کنید ولی بچه ها دوسش ندارن
چون ارتباط گرفتن بلد نیست و اصلا باهاش خوش نمیگذره .
خلاصه چیزایی که از نزدیک دیدم رو گفتم
بازم میل خودتونه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
