خودکشی یعنی من خودمو انقدر ارزشمند نمیدونم که برای بقای خودم تلاش کنم ، مغز همه تلاشش حفظ بقای ماست ، هر فعلی که بقا رو به خطر بندازه مغز شروع میکنه باهاش مقابله کردن که از موقعیت خطر دور بشی ، ولی وقتی انتخاب فرد خودکشی هست یعنی انقدر اون حس خود ارزشی پایینه انقدر عزت نفس پایینه انقدر خلأ های عاطفی زیادن که مغز حتی برای بقا هم تلاش نمیکنه
ریشه عزت نفس از کودکی شکل میگیره و توی همون کودکی هم از دست میره ، همونجایی از دست میره که بچه برای هر تجربه ای بکن نکن میشنوه ، برای هر فعلی احترام بهش گذاشته نمیشه ، همونجایی که فکر میکنیم چون بچه ست میتونیم بدون اجازه بدنش رو لمس کنیم داد بیداد کنیم کتک بزنیم تهدید کنیم اجبار کنیم توپ و تشر بزنیم تحقیر کنیم دستوری حرف بزنیم حق انتخاب رو ازش بگیریم به قوه تفکرش احترام نذاریم ، با نصیحت و حرف هایی با سطح اثر گذاری پایین ،کنترل گر درونی بچه رو غیر فعال کنیم و... اگه این عزت نفس درست شکل نگیره فرد به هر شکلی خودش رو لایق آسیب و یا رفتار های اشتباه میبینه به خود آسیب زدن و یا حتی توی فاز دپ بودن رو شایسته خودش میدونه اصلا نمیتونه خودش رو تجسم کنه که میتونن افسرده نباشه ،یا به دیگران باج میده ، یا خودشو درگیر روابط غیر معنا دار میکنه ، یا خود زنی میکنه ، یا به گروه ها و جرگه های سطح پایین رضایت میده ،یا دوستای سطح پایین انتخاب میکنه با سیگار الکل قلیون گل و... بی علاقگی به سلامتی رو نشون میده به انتخاب های ارزشمند پشت میکنه و اگر اوضاع خیلی خراب باشه درگیر پوچی و نیستی میشه و خودکشی میکنه
عزت نفس خیلی مهمه نوجوانی که امروز خودکشی کرده کودکیش درست شکل نگرفته . خب والد که عوض نمیشه تا نوجوانی هم همون رفتار های سمی رو ادامه میده