خدایی از دست فامیلای پیگیرمون خیلی خسته شدم دیشب شوهر عمم اومده میگ منو بیرون دیدی بهم سلام نکردی محل ندادی هی میگم بابا من ندیدمت میگ چرا بغل دستم رد شدی چرا اینا نمیکشن از من بیرون اصن سعی میکنم باشون رفت امد نکنم ولی بازم پیگیرن و دنبال داستان
حالم بهم میخوره از فامیل پدری