چند وقت پیش تو خیابون داشتیم قدم میزدیم رسیدم ب ی داروخونه
ی قرص میخاستم رفتیم بخریم
بعد ی مارک کرم ضد افتاب ک دنبالش بودم رو هم گفتم دارید
گفت نع
و امدیم بیرون
بعد چند روز ک از ماجرا گذشته بود
و من خودم خریدمش از ی جای دیگه
اینم رفته بود کلی داروخونه گشته بود و خریده بود برام
فک میکرد نخریدم
اینقد ذوق کردم ک یادش مونده بود من چی میخاستم و رفته دنبالش گشته
یا الان باردارم
شبا من خواب خوابم
قرص هامو با ی لیوان اب برام میاره
بعد تو همون حالت خواب شکمم رو چرب میکنه ک ترک نخوره
چون ی بار بهش گفته بودم
من یادم میره شکمم رو چرب کنم اخر ترک میخورم
همین کارهای کوچیکش باعث میشه منو هر روز عاشق تر از دیروز کنه