من بامادرم اینا صحبت میکردم زدم زیر گریه بخاطر اوضاع اقتصادی همینجور اشکام میریخت گفتم هیچکی کمکمون نکرد خونه بخریم فقط گفتین نخرین المان میایین تاامروز که فقیررر شدیم انگار.
میگفتم شما هیچ درکی ندارین هیچ کار نمیکنین مارو ببرین المان پیش خودتون. خواهرام فک کردن درخواست کمک دارم الان تو فکرن چجوری پول بریزن
از حس ترحم بیزارم حالم بده