هفته32 هستم تازه نی نیمو دارم حس میکنم تازه یه هفتس تکوناش زیاد شده تا امروز بیشتر وقتا خواب بود هیچ حسی بهش نداشتم الان تازه دوسش دارم تو دلم که تکون میخوره دلم غنج میره نمیخوام تموم بشه از بارداریم هیچ لذتی نبردم همش سختی بود و رنج اصن هیچی هوس نکردم که ناز بزارم به دل شوهرم عکس بارداری نگرفتم لباس بارداری نخریدم همش گوشه رختخواب بودم داره تموم میشه این دوران چیکار کنم؟ ترررررررررررررسیدم از اینکه دوران خوش دوتایی بودن تموم شه از اینکه با بچه دیگه خوشی نباشه از اینکه همش خوشی هام با پوشک عوض کردن و گریه بچه قاطی پاتی شه ترسیدم خییییییییییلی زیاد نمیدونم میتونم مادر خوبی باشم یا نه من تا حالا نوزاد بغل نکردم از پسش برمیام یا نه؟ اگه تب کنه اگه مریض شه اگه نفهمم چرا گریه میکنه اگه........ دارم دیوونه میشم میترسم مادر بدی باشم بهم دلداری بدین شاید چون آخرهاشه این فکرا زده به سرم کسی رو ندارم که اینارو بهش بگم شما بهم دلداری بدین
سرعت پایینه اگه یهو قطع شدم ناراحت نشین لطفا
عزیزم اینجوری که دو سال دیگه باز میای تاپیک میزنی از کوچولویی و نانازی بچه م لذت نبردم داره بزرگ میشه!! گذشته و اینده رو ولش کن از لحظه لذت ببر
مریم دقیقا مشکلم همینه قبلا همش میگفتم پس کی باردار میشم باردار که شدم همش میگفتم کی تموم میشه بعدم لابد میگم کی این بچه بزرگ میشه از لحظم لذت نمیبرم فقط میخام تموم بشه
الینا من هروخت عکس کاربریتو می بینم سرگیجه میگیرم
نگار
نمیشه همیشه شکمم قلنبه بمونه؟؟؟
وای منم این احساسارو داشتم نترس دست خودته که اون خوشیا رو حفظ کنی تازه بابچه بهتره.حالا همه ازین قرطی بازیا باید دربیارن ؟ برن اتلیه که چی بشه؟ بنظرت رو اینده و سلامت بچه تاثیر داره.والا منم خیلی ازیناییکه گفتیو نداشتم مثل ویار.
من تا ماه 6 بارداریم فوق العاده سخت بود فقط دعا میکردم بمیرم خلاص شم الان یه کوچولو حالم بهتر شده اونم که هورمونام قاط زده بی حوصله شدم و غرغرو دوروزه فقط غر میزنم دست خودم نیست نمیدونم چیکار کنم اروم بشم
مامان خوبی میشی وگرنه به این چیزها فکر نمیکردی
از لحظه هات بشین لذت ببر
الان واسه چی داری فکر بعدش میکنی گلم.. هنوز هشت هفته دیگه مونده از بارداریت.. به قبل و بعدش فکر نکن فقط از الانت لذت ببر.. وقتی هم تموم شد از لحظه تولد نی نیت .. بعدش از لحظه لحظه بزرگ شدنش لذت ببر..
من از همون اول با بچم حرف میزدم و عشق و حال میکردم ولی الان احساسای تورو دارم همه میگن طبیعیه بسپار بخدا و از همین لحظه برو براش شعر بخون و باهاش حرف بزن و قربون صدقش برو... همه ی مامانای ماهم از اول که مامان به دنیا نیومدن...همشون به کم کم بچه داری بلد شدن پس نگران اونشم نباش... بچه قرار نیس دوران خوشیمونو بگیره...ایشالله قراره خوشیامونو بیشتر کنه... مادر شوهرم میگه اینجور که با بچت حرف میزنی منم هوسم میگیره خخخخخخخخخ
تا میتونی بخواب و بیرون برو و استراحت کن نینیت بیاد تا مدتی خبری از اینها نیست
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
