چون به نتیجه فکر میکنی باید فرض کنی اون چیز رو به دست اوردی
روزی به خودت میآیی و میبینی هر چقدر برای بودنش جنگیدی او برای نبودن تلاش کرد هر چقدر برای جای خالیاش جنگیدی او برای نیامدن تلاش کرد ... از یک جایی به بعد میفهمی که باید کنار آمد با خودت با نبودنش با جای خالیاش با نخواستنش! از یک جایی به بعد باید بفهمی که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الّا عاشقی!
روزی به خودت میآیی و میبینی هر چقدر برای بودنش جنگیدی او برای نبودن تلاش کرد هر چقدر برای جای خالیاش جنگیدی او برای نیامدن تلاش کرد ... از یک جایی به بعد میفهمی که باید کنار آمد با خودت با نبودنش با جای خالیاش با نخواستنش! از یک جایی به بعد باید بفهمی که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الّا عاشقی!
نه چه دودلی عزیزم شمایه وام بدون سودبهت بدن یهواسمت دربیاددودلی پیدامیکنی باکله میری خداشاهده حتی یه مقدارشودرحدپونصدهزارردگفتم بازم بدم به کسی دم عیدی بااینکه خودم پولدارنیستم
نه چه دودلی عزیزم شمایه وام بدون سودبهت بدن یهواسمت دربیاددودلی پیدامیکنی باکله میری خداشاهده ...
نمیدونم دیگه این وسط ما به یه مصلحت هم کنار قانون جذب معتقدیم
روزی به خودت میآیی و میبینی هر چقدر برای بودنش جنگیدی او برای نبودن تلاش کرد هر چقدر برای جای خالیاش جنگیدی او برای نیامدن تلاش کرد ... از یک جایی به بعد میفهمی که باید کنار آمد با خودت با نبودنش با جای خالیاش با نخواستنش! از یک جایی به بعد باید بفهمی که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الّا عاشقی!
الان یادم اومدیه دودلی داشتم اینکه بزارم رورهن خونم که میخوام بدم اجاره برم جای بهتریااون وسیل ...
بله ذره ای دو دلی کار رو خراب میکنه
روزی به خودت میآیی و میبینی هر چقدر برای بودنش جنگیدی او برای نبودن تلاش کرد هر چقدر برای جای خالیاش جنگیدی او برای نیامدن تلاش کرد ... از یک جایی به بعد میفهمی که باید کنار آمد با خودت با نبودنش با جای خالیاش با نخواستنش! از یک جایی به بعد باید بفهمی که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الّا عاشقی!