امشب انگشترم در حالی گم شد که خواهرم که بسیار بهش مطمئنم و بابام و زن بابام مهمونم بودن. انگشتر روی بوفه کابینت و در دسترس و در دید بود. به زن بابام هم مطمئنم. اول گفتم شاید بچه ها برداشتن هرچند ارتفاعش بالاست اما با صندلی میشه. بهرحال گشتم. بعد فکر کردیم با خواهرم که سری قبل هم انگشتر قبلیم دوماه پیش گم شد روزی که رفته بودیم خونه بابام.
عصر رفتم که با خواهر و زن بابام بریم بازار محلی. شی دیدم تو دستم نیست. چون گشاد بود گفتم احتمالا تو بازار از دستم درومده افتاده. حتی مطمئن نبودم که قبلش دستم بوده. بعد از مادرشوهرم پرسیدم چون قبلش خونه اونا بودم. گفت که دستت بوده رفتی... امشب یک لحظه انگار از ناخوداگاهم به ذهنم اومد اون سری دراوردم گذاشتم رو اوپن آشپزخانه خونه بابام، قبل از بازار رفتن. چون گشاد بود شاید خواستم کاری کنم گذاشتم اونجا... بعدم حتی یادم نمیومد که کی دستم بوده و کجا گم شده هرچی صحبت کردیم با زن بابا و خواهرم یادم نیومد