2777
2789
عنوان

حرف هایی با مادرم در اتاق خالی اش...

1230 بازدید | 36 پست

شب‌هایی که میام خونه شما و اینجا که میخوابم، توی اتاقت... هی مرور میکنم. یه بعضی توی گلومه که چشمام میخواد بزنه بیرون.. باردار بودم نمیومدم بمونم .. برای اینکه یوقت آب دستت ندم.. استراحت مطلق و هزار داستان.. منم زیادی لی لی به لالای خودم میذاشتم ..


تخت خودمو میخواستم.. بالش های خودم... حوصله پس پس کردنت رپ موقع قرآن خوندن نداشتم.. آخه نصف شب چه قوت قرآن خوندن بود... تو هم قاطی کرده بودی ها!! یاذسنتور میزدی.. یا قران و نماز شب میخوندی!! آخه کدوم یک از هم سن و سالات سنتور میزد که تو تا چند روز مونده به فونت دست بردار نبودی...


با متلک میگفتم سرم گیج رفت آنقدر رکوع و سجود رفتی... این همه ثواب میخوای چکار... حالا اومدم مثل بی کسا پایین تختت جا انداختم  دخترم خوابیده و منم کنارش.. 

همون نوه ای که میگفتی تنها ارروتذقبل از مرگ دیدن بچه منه...

لباس هات همون‌طور روی چوب لباسی هست... دست نخورده.. کسی جرات ندارن بعد از هشت ماه بهشون دست بزنه...آنقدر خریم که خانوادگی رفتنت رو انکار میکنیم...


هی تصور میکنم الان میای این مانتوی چارخونه رو میپوشی‌‌.. منم یه نگاهی بهت میکنم که اوه چقدر چاق هستی... چرا سر شونه مانتوت بزرگه...

و مغرور میشم به هیکل خودم... مثل گذشته...


پایین تختت خوابیدم.. مغزم رو متمرکز میکنم، فشار بهش میارم و تو رو تصور میکنم و سعی میکنم یه نمایش فرضی اجرا کنم


که تو الان، توی این ساعت بلند میشی از روی تخت...باز میخوای نماز شب بخونی، دخترم رو میبینی و می‌گب ایخدا خدا.. دختر قشنگمونه.. ایخداخدا..بعد عصا رو برمی‌داری... چق..چق... وای که این صدای چق چق که ازش متنفری بودم...آآآآآرزوم شده شنیدنش... دوتا عصات، بالای تخت اویزونه... هشت ماهه همونحاست... دیگه ازشون صدای چق چق در نمیاد...

مادر یک فرشته آسمانی و نازنین دختری که هدیه خداست برای آرامش قلب سوخته ام

دلم لرزید💔

اگه نمیتونی مودب باشی رومن ریپلای نکن من به ادبیات چاله میدونی عادت ندارم ناظمتونم نیستم بگم خانومم  مودب باش نی نی یارو تگ میکنم کاربریت رو هوا میره                                       

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یه روزی هر چیزی که دوست داریمو میداریمو میریم...و با مرگِ اخرین نفری که ما رو به یاد میاره برای همیشه فراموش میشیم یه جوری که انگار هیچوقت نبودیم...دنیای اصلی اونجاست...ابدیت...جایگاهشون بهشت و دلتون اروم

چرا وقتی با مامانم بحث کردم باید اینو ببینم آخه😥

😞😞😞ازش دلجویی کن..‌. یادآوری اینکه همیشه محکومش میکردم مثل تازیانه روی تنم هست... 

مادر یک فرشته آسمانی و نازنین دختری که هدیه خداست برای آرامش قلب سوخته ام

بهشت مکانشون باشه. منم گاهی از دست مامانم خیلی عصبی میشم گاهی حوصله ندارم برم خونشون که کاری نکنم با اینکه اونا عاشق من و‌بخصوص پسرم هستن. از خودم بدم میاد الان ولی دلم لرزید

آدما ازت میپرسن شغلت چیه تا به اندازه درآمدی که داری بهت احترام بذارن...

یه روزی هر چیزی که دوست داریمو میداریمو میریم...و با مرگِ اخرین نفری که ما رو به یاد میاره برای همیش ...

به پدرم گفتم حوصله آدمها رو ندارم... پنجشنبه ها میان مزار و اگه نباشیم گیر میدن که اومدیم نبودید... گفتم بابا اصلا بهشون بگو ما جمعه میریم مزار..‌‌که نیان بگن اومدیم نبودید..

گفت بابا جان اونوقت دیگه کسی برای مادر وخواهرت فاتحه ای هم نمی‌خونه... اونوقت فراموش میشن...

 

مادر یک فرشته آسمانی و نازنین دختری که هدیه خداست برای آرامش قلب سوخته ام
بهشت مکانشون باشه. منم گاهی از دست مامانم خیلی عصبی میشم گاهی حوصله ندارم برم خونشون که کاری نکنم با ...

خدا حفظشون کنه. آنقدر زود دیر میشه که باورمون نمیشه...

مادر یک فرشته آسمانی و نازنین دختری که هدیه خداست برای آرامش قلب سوخته ام
خدا رحمت کنه مادرتو واقعا اشک توچشام جمع شد، خدا برای هیچ کس نخواد، الهی امین😭

ممنونم عزیزم. خدا رحمت کنه رفتگانت رو

مادر یک فرشته آسمانی و نازنین دختری که هدیه خداست برای آرامش قلب سوخته ام
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792