2777
2789

مامانم میگه خیلی سال پیش تو حرم حضرت معصومه یک زنه رو هرجا میرفته هی روبروش میدیده که پوستش کبود بوده و صورتش انگار پوزه داشته شبیه کفتار بوده . حتی موقع نماز خوندن اومده بود چسبیده بود بهش همون موقع ها یک جنازه رو اوردن رد کردن از اونجا . مامانمم که قبضه روح شده بوده تا چندساعت گریه میکرده . کسی میدونه این چی بوده ؟🥴

جن👻

اوایل میرفتی اینستاگرام متوجه میشدی چقدر زشتی. الان میای نی نی سایت، تازه میفهمی، اونايي که اینستاگرام هستن هم زشتن، چه برسه به خودت.😐 وقتی ببینم یکی اینجا با بی‌ادبی و گستاخی تبادل نظر میکنه برام مثه ی سگ میمونه که قلادش رو پاره کرده پس دوری میکنم ازش‌، نمیخام عصاب خوشگلم بهم بریزه بخاطر یه ادم بی ارزش🤷🏾‍♀️هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد، ‏بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد...!

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چه ترسناک😐

روزی به خودت می‌آیی و میبینی هر چقدر برای  بودنش جنگیدی او برای نبودن تلاش کرد هر چقدر برای جای خالی‌اش جنگیدی او برای نیامدن تلاش کرد ... از یک جایی به بعد  میفهمی که باید کنار آمد با خودت با نبودنش با جای خالی‌اش با نخواستنش! از یک جایی به بعد باید بفهمی که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الّا عاشقی!

ای کاش توهم بود😂

منم دیدم .

ولی سعی کردم‌خودمو قانع کنم توهم بوده

مامانت هم‌میدونه انگار فیزیکشون واقعیه اما نیست

               " از آن ها که تسلایشان می دادم                 ‌‌‌‌‌                                غمگین تر بودم ..."
منم دیدم . ولی سعی کردم‌خودمو قانع کنم توهم بوده مامانت هم‌میدونه انگار فیزیکشون واقعیه اما نیست

منو مامان بابام هممون یه جنو مشترک دیدیم . خیلی چیزا دیگه توهم نیست

منو مامان بابام هممون یه جنو مشترک دیدیم . خیلی چیزا دیگه توهم نیست

برای فریب ذهنم‌مجبورم خودم رو قانع کنم .

چون اون روز حس کردم چند قدمی به مرگ‌نزدیکم

               " از آن ها که تسلایشان می دادم                 ‌‌‌‌‌                                غمگین تر بودم ..."
برای فریب ذهنم‌مجبورم خودم رو قانع کنم . چون اون روز حس کردم چند قدمی به مرگ‌نزدیکم

نه اینجوری فکر نکن . هیچ قدرتی بزرگتر از خدا نیست . خودتو ضعیف نبین در مقابلشون

نه اینجوری فکر نکن . هیچ قدرتی بزرگتر از خدا نیست . خودتو ضعیف نبین در مقابلشون

کاری بهم‌نداشت 

ولی فقط نگاهم میکرد

خیلی بد بود

               " از آن ها که تسلایشان می دادم                 ‌‌‌‌‌                                غمگین تر بودم ..."
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز