هفته پیشم فقطتونستم اتاق خوابها مو نصفه نیمه تمیز کنم و گفتم این هفته بقیه اتاق خوابها و آشپزخونه رو...
که امشب همسرم زنگ زد به مامانش اینا و هی تعارف میکرد که کی میآید خونمون و بیاید و این حرفا و مادرشوهرم طاهرا میگفت خبر میدیم و فلان اگرخواستین بیایم ولی من وقتی با مادرشوهرم صحبت کردم گفتم این هفته میخوام اشپز خونه رو بریزم بیرون که چون.....اقا خونست بتونه بچه رو سر گرم کنه و من کارهامو کنم