آقا شوهرم یهو زنگ زد به مادرش..گف چرخ خیاطیت عتیقه اعلام شده😑😑😑😑🦴🦴🦴..
بعدش گف اگه بفروشیم کیف میکنیم...
گف حتی از دخترات هم قرض خواستن ندی بهشون..
بزارش جای امن...درشو هم محکم قفل کن...در اتاقو هم کلید کنو ب کسی نده😑😑
گف خودم دوسه روزه میام برات میفروشمش که پولدار شدیم🥴🥴🥴🥴
از اینور هم مادرگرامی میگف نه حیفه من بااین دستمال اینامیدوزم😂😂
منم که میدونم شایعس کلا چیزی نگفتمو تو از مکالمه این دوعزیز تصمیم گرفتم تو افق برم محو شم😑
ولی جدا این وسط به رویاهای شوهرم خندمم گرف