خواجه الیاس که قبلا خواجه کفایت خاتون بود از طریق کوچول خان بهش سم شیرینی سمی میده. شاهزاده بصیر که با مهدعلیا ازدواج کرده دست نوشته هاش که توش حرفهای عاشقانه در مورد سلمان نوشته رو پیدا میکنه وازش باج پیخواد تا اونا رو پخش نکنه به اندازه تمام ثروتش.