سرزنش و سرکوفت نزنین ب اندازه کافی غم دارم
خلاصه اولش اینکه ازدواجم با تلاش های یک طرفه شوهرم بود با دنیایی از مخالفت ها عقد کردیم
انقد اختلاف دو طرف زیاد بود از خیر عقد و عروسی گذشتیم
گفت بچه دار شیم بچه ضمانتی میشه ک تو تا ابد پیشم میمونی
بعد کلی تلاشش ب این خواسته ش هم رسید
نگم براتون که روزگارم از فرداش شد به سیاهی این شب