نامزدم تو اتوبوس بود و بشدت کنترل گره و حساس طبق تاپیک های قبلی
داشتیم حرف میزدیم بهش گفتم من نزدیکای عادتمه برگشت بهم گفت بخدا ۴ روز اومدم خوش بگذرونم اذیتم نکن تو دوست نداری خوشیمو ببینی گفتم یعنی چی مگه من چی گفتم چی کار کردم بعد گفت چخبر گفتم هیچی گفتش چیکار میکردی گفتم فیلم ترکیه می‌دیدم گفت تو چقد بی سلیقه ای هرچی پلشته ریخته تو ترکیه گفتم مگه من بخاطر کسی نگاه میکنم علافه دارم گفت من کانادا رو دوست دارم ک دکترا اونجا هستن گفتم خب تو برو کانادا منم برم ترکیه گفت تو تا دسشویی میخوای بری باید اجازه بگیری ازم گفتم چرا گفت برای اینکه جرعت نداری ک بخوای بری ترکیه گفتم مگه بچم تو جرا بهم اعتماد نداری خودشو زد ب اون راه گفت بين گوشیم شارژ نداره ها گوشی لمسی دستم نیس بحث و بکش بیرون گفتم خب بهم برخورد گفت تو ۵۰ سالته بشه باید اجازه بگیری ازم منم همینی ام ک هستم درستم نمیشم گفتم یعتی چی قطع کرد زنگ زدم ورداشت داد میزد تو منو گ...یدی بسه دیگه نمیخام ببینمت اصن ب ک..رم هرجا میخوای بری یا هرکار کنی قطع کردم
تاپیکهای قبلمم ببینید معلوم میشه ک واقعا کی تقصیر داره
