بعد زایمان تا شاید بتوتم بگم ۳ماه شوهرم بهم دست نزد! یعنی ن بوس ن بغل نه محبتی.. یادم نمیره شیرمیدادم، بخیه داشتم، درد داشتم، از اون سینه ام شیر میریخت از چشمم اشک..
بعد ۱۰روز ک مامانم رفت من موندم و بچه و تنهایی.. شوهرم جای خوابشو عوض کرد رفت اناق دیگه.. هرچی یادم بره این بی محبتیش یادم نمیره
حتی ی شاخه گل برام نگرفت. این از شانس من بوده.. به روشم اوردم پرو گفت پس کی برا من کادو بگیره!!!!! حتی وامم نذاشت بگیرم برا خودم چیزی بگیرم. چقد اشک ریختم.