خیلی پشیمونم موقعی مریض بود همش غذا میپختم میبردم برای خواهر شوهرم اما حالا ک باردارم یکبار تعارفم نزده غذا بدم بیاره برات منم ب شوهرم گفتم چرا با همسطح خودم ازدواج نکردم الان نگار چی بوده ک من باهاش فامیل بشم در حالی ک نباید جواب سلامشم بدم اینقدر ازم پایین تره
شوهرم هیچی نگفت بهش گفتم منو ببر خونه بابام تو کل راهم هیچی نگفت چی بگم از دلش در بیاد حرفم خیلی سنگین بوده
دلیلش هم اینه که شوهرم از ۵ صبح که میره سر کار بیچاره ۷شب میاد خونه خورد و خسته
اما منم باردارم خیلی تنها میمونم و حوصلم سر میره این مدت عصبی شدم😓