شام چی دارین؟ صفحه 3 | تبادل نظر نی نی سایت

parya46

عضویت: 1401/11/06

تعداد پست: 14

قورمه سبزی

1401/11/10

|

17:45

1 نفر لایک کرده اند ...

زهراااافندق

عضویت: 1400/07/20

تعداد پست: 3315

برای پدرشوهر چی میخرین؟من اونو موندم

معمولا کارت هدیه....

خداوسط غمات یه گل میکاره🌹

1401/11/10

|

17:45

0 نفر لایک کرده اند ...

خسته،از،زندگی،۹۴

عضویت: 1397/10/29

تعداد پست: 3759

شام مامانم دعوتمون کرده امشب ازشماراحتم

دنیام پسرم😘😘

1401/11/10

|

17:45

1 نفر لایک کرده اند ...

آبی_آلبالویی_

عضویت: 1401/09/03

تعداد پست: 2746

با اجازه اسی بچه ها بیاید تاپیک یکی مونده ب اخرم کار در منزله

شد شد، نشد بیا بریم باهم خربزه با عسل بخوریم🤪

1401/11/10

|

17:45

1 نفر لایک کرده اند ...

mamaninimrmb

عضویت: 1401/08/16

تعداد پست: 3028

نمدونم برم ببینم پایین چی دارن

به قضاوت کنندگان بگویید : اندکی صبر ؛ حوادث روزگار می‌چرخد .

1401/11/10

|

17:45

1 نفر لایک کرده اند ...

دونات_شکلاتی81

عضویت: 1401/11/10

تعداد پست: 2007

آش رشته بار گذاشتم

FREEDOM...🌱🤌🤍

1401/11/10

|

17:45

1 نفر لایک کرده اند ...

دخترپاییز۷۰

عضویت: 1399/07/09

تعداد پست: 568

من نه صبحونه خوردم نه ناهار. بچه هم شیر میدم. نمی دونم چه فازیه امروز گرفتم. شوهرمم خونه نیست.

1401/11/10

|

17:45

0 نفر لایک کرده اند ...

shomalikija

عضویت: 1398/04/10

تعداد پست: 7864

آش رشته

وای خوشبحالت. نوش جونتون.عاااااشق آش رشته ام. یه کاسه گنده هم جای من بخور

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم. گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند. و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

1401/11/10

|

17:45

1 نفر لایک کرده اند ...

رنگارنگگگگگ

مدیر استارتر

عضویت: 1401/10/30

تعداد پست: 264

فسنجون میخا درس کنم

اوففف نوش جان🤤

1401/11/10

|

17:45

0 نفر لایک کرده اند ...

سوگلـشیرازی

عضویت: 1398/11/16

تعداد پست: 20604

فقط صبحانه و ناهار فکر میکنم شب خیلی ساده یه تیکه نان با خرما یا عسل یا شیره یا نون پنیری چیزی

هر بچه ای منو میبینه میگه خوشبحال بچه تون چقدر مامان مهربونی داره ولی نمیدونن من بچه ندارم کاش خدا نگام میکرد من باردار میشدم و صاحب یه فرزند سالم و زیبا خدایا امیدم به تو هست خودت دستمو بگیر

1401/11/10

|

17:46

0 نفر لایک کرده اند ...

setakhanom

عضویت: 1401/07/13

تعداد پست: 2233

دستت طلا نمیدونستم چی درست کنم العان منم درست میکنم🤗🤗🤗

نوش جون عزیزم🙂❤️

1401/11/10

|

17:46

1 نفر لایک کرده اند ...

_نیکی__niki_

عضویت: 1400/05/01

تعداد پست: 4237

دلمه

همین بس که خدا احوال بندگانش را میداند. . .😻 حالم بد نیس...ولی انگار پرم از حال بد#ایرانم🌱 عزیزِ من عزیزِ دوست داشتنیِ من عزیزِ نزدیکِ من تولد من تویی پیش از تو به یاد نمی آورم که وجود داشتم ♡.♡.♡.♡

1401/11/10

|

17:46

0 نفر لایک کرده اند ...

shomalikija

عضویت: 1398/04/10

تعداد پست: 7864

من نه صبحونه خوردم نه ناهار. بچه هم شیر میدم. نمی دونم چه فازیه امروز گرفتم. شوهرمم خونه نیست.

آخی گناه داره. اینجوری هیچی نداره شیرت که. بخاطر اونم شده وقت بذار برا خودت

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم. گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند. و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

1401/11/10

|

17:46

0 نفر لایک کرده اند ...