2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ذکر یاکاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین 133 مرتبه


نماز کن فیکون حضرت ابوالفضل

عزیز میشه همین الان چندتا دعا کنی شاید تو به درگاه خدا آبرومندتر از من هستی ، دعا کن برای مریضی که داره رنج میکشه از درد ، دعا کن برای کسی که درگیر سیگارو اعتیاد شده ،دعا کن برای فرزندی که پدر ومادر رو زجر میده دعا کن برای اونیکه اینقدر درگیر مشکلات شده که ممکنه ایمانشو از دست بده دعا کن برای خانمی که سالهاست منتظره دامنش سبز بشه و خدا بهش بچه بدهدعا کن برای مردی که شرمنده زن و بچه اشه و درگیر مشکلات اقتصادیه، دعا کن برای اونیکه دچار مشکلات کاری شده دعا کن برای دختر پسرایی که در سن ازدواج هستن ولی هنوز ازدواج نکردن اللهم عجل لولیک الفرج

برای عزیزی جهیزیه بخری .........سبد معیشتی بگیری ......

اشک مادری ک بچه اش مریضه پول داروش رو بدی اشک تبدیل ب اشک شوق بشه .......زندانی رو ازاد کنی ک زن باردار باشه خیلی از بچه ها تو زندان بزرگ میشن😣😣😣😣😣ببخشید اسی چون خودم واقعا دوست دارم بتونم انجام میدم

چله ایت الله حق شناس انجام بده عالیع من همسرمو دوسش داشتم اما اون نمیدونست

دم دردانشگاهم رو جرثقیل کار میکرد خیلی دوسش داشتم نمیدونستمم چطوبهش بگم ولی یبار پایین گوشه خیابون وایساده بودن ناخواسته بدجور خیره شدم تو چشماش ولی اون متوجه نشد بعد یمدت کارشون تموم شد ساختمون نیمه ساخته اما دیگ نمیومد اون انقد غصه خوردم هرروز ب امیددیدنش خوشگل میکردم انگار اونم منو میبینه اما نبود انقد دعاخوندم نشد کلی ختم و چله گرفتم نشد داشتم دق میکردم ک یبار دیگه ببینمش من ۳۲سالمه اون روز ک میرفتم دانشگاه ۴ ۵سال پیش بود ۲۷ ۲۸سالم بود مادرمم همش رو مغزم بود وخواستگار راه میداد بدون هماهنگی کفرم دراومده بود ازیطرف من اونو دوسش داشتم از اینطرف مادرم بااینکاراش دقم میداد ازاونطرف من اصلا نمیدیدمش دیگ ن اون منو میشناخت ن حتی میدونست دوسش دارم روانی شده بودم سپردم یه خانوم برام چله بگیره ک من باهاش ازدواج کنم دعاهای من که دیگه جواب نمیداد خیلی خانوم پاک وخوبی بود مادرم همیشه بهش میگف برا مادربزرگم روزه های قضاشوبگیره و قران بخونه ۳د۴ روزگذشت باز مادرم گف امشب خواستگارمیادلباساتو اماده کن چادرم سرت کن پسرم میاد داشتم تو دلم مث همیشه ب خودم فحش میدادم بخاطراوضاعم اماده شدم اصلا به خودم نمیرسیدم اقامن ک رفتم اون اتاق دیدم همون پسرس مادرش منو دیده پسندیده ازیطرف قندتودلم اب میشد از طرف دیگه دستام یخ کرده بود عرق سرد کرده بودم بااون قیافه ام دقیق۳روز حموم نرفته بودم هیچ ارایشم نداشتم گفتم الان دم میزارن روکولشون میرن اما نرفتن الان شوهرمه😍 این معجزه زندگی من بود

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792