2777
2789

سلام خانوما ، من ۶ ساله با یکی هستم همم دوستداریم ولی بابام نمیزاره ازدواج کنیم، اگه بعضی وقتا یکی دیگه بیاد تو ذهن آدم و آدم دلش بخواد که کاش اون بود بجای این،خیانته ؟

گناهه؟چیکار کنم از ذهنم بره 😞 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

تا زمانی که ازدواج نکردی حق انتخاب داری...

البته فکر کردن که خیانت نیست

فریاد بزن که زن شکوهه! این رود زلال 🏞زندگی هم وقتش برسه خودش یه کوهه!🏔 😊 ثریا هم اگه باشه بهش میرسه ایرونی فقط کافیه پاشه!😎😃
نگران بعدشی ک با یکی دیگه ازدواج کنی؟ 

با یکی۶ ساله هستم ولی یه اختلاف هایی داریم بی زحمت اگه وقت دارید تاپیک هایی که راجب زندگیمه بخونید عزیزم بله نگرانم خودمم زندگی پیچیده ای دارم ذهنم خیلی درهمه

من خودم امشب یاد خواستگار قبلیم افتادم عقل نداشتم محلش نزاشتم تازه رفته دانشگاه بابام مخالف دانشگاه رفتنم بود ترم اول بودم ک این پسره رو هم اتاقیم معرفی کرد درسخون و بچه زرنگ و مثبت بود محلش نزاشتم گفتم میخوام درسمو ادامه بدم ترسیدم بابام بگه رفتی دانشکاه درس بخونی یا شوهر پیدا کنی؟ (البته حالا میفهمم بابام و داداشم خیلی منطقین هیچوقت همچین چیزی نمیگفتن) میگفت برنامه مهاجرت به سوئد دارم جدیش نگرفتم حالا با یه بچه حسرت اون روزا رو میخورم انگار آهش گرفت الان پرفرایل شو دیدم با یه دختره انگار خارجن کلا تیپشم عوض شده اگه خریت نمیکردم میتونستم درسمم ادامه بدم زن یه آدم تحصیل کرده میشدم مهم تر از همه اینکه رشته مونم یکی بود خیلی بی عرضه بودم من یا حکمت خدا بوده حالم خیلی بده

من خودم امشب یاد خواستگار قبلیم افتادم عقل نداشتم محلش نزاشتم تازه رفته دانشگاه بابام مخالف دانشگاه ...

وای خدایا چه شرایط خوبی برای ازدواج بوده عزیزم منم دارم دیونه میشم یعنی یه لحظه از ذهنم نمیره ،با اینی که هستم اختلاف نظر داریم میگه ۱۴ تا سکه مهرت باشه بابامم نمیزاره ،بعد این پسره بدلی دله اصلا اجازه بیرون رفتن نمیده ولی همه جوره حمایتم میکنه ،من ماشینم تو پارکینگ کلی خاک نشسته روش ولی اجازه ندارم برم بیرون خودشم اهل تفریح نیست که هیچی میبره بیرون فقط یه ربع دور میزنیم ، ولی حدود ۱سال نیم با اون اقا بودم خیلی خوببببب بود صراف بود با شخصیت بود مسافرت خارج دو بار رفتیم  ،دوست پسر خودم گرفت اونو زد ، دوست پسرم میگه قانونی ازدواج کنیم دو دلم چون همه چی راجب خانوادم میدونه از ایناس که میکوبه با حرف و بد دهنی میکنه ولی خیلی دوستم داره همه کار مبکنه برام

من خودم امشب یاد خواستگار قبلیم افتادم عقل نداشتم محلش نزاشتم تازه رفته دانشگاه بابام مخالف دانشگاه ...

میشه تاپیک های راجب زندگیم رو بخونی لطفا راجب خانوادم گفتم 

میشه تاپیک های راجب زندگیم رو بخونی لطفا راجب خانوادم گفتم 

ببین آدم منزوی و بد دل زندگی باهاش سخته شوهرم خیلی منزوی بود بعد از ۵ سال خیلی بهتر شده اتفاقا بخاطر همین چیزاش پشیمونم ک به اون قبلی بی محلی کردم خیلی فهمیده و باسواد بود طرز فکرش دنیامون خیلی شبیه به بهم بود هنوزم یادم میاد میگم چرا قسمت نشده واقعا تو کار خدا موندم خریت من بوده یا قسمت بوده

اون موقع اینجا رو نمیشناختم وگرنه تاپیک میزدم درسته نظر منفیم زیاده ولی خیلیام درست راهنمایی میکنن حتی همون منفیا به درد آدم میخوره مثلا لاقل میگفتن به واسطه اعتماد نکن پسره رو بچسب🥴

ببین آدم منزوی و بد دل زندگی باهاش سخته شوهرم خیلی منزوی بود بعد از ۵ سال خیلی بهتر شده اتفاقا بخاطر ...

دقیقا سخته من خیلی برعکسشم ،خیلی هیجانیم همش دوس دارم تفریح کنم شاد زندگی کنم ولی این پسره همش فکر پول در اوردنه ،درسته شرایط زندگی سخت ولی نه اینکه آدم همش همه تایمش صرف پول در آوردن کنه

پنجمین تاپیک از اول عزیزم

عزیزم خوندم به نظرم خانواده پسره اگه آبرو داره مخالفت میکنن با ازدواجتون یکی از هم اتاقیای من بدکاره بود البته بلا نسبت شما بعد شوهرش با دخترعموش ازدواج کرده بوده و زنش خیانت میکنه اونم طلاق میده و با این دختره دوست میشه دختره هم تا میتونه میتیغه حتی میره شمال با پسره و دختر خاله پسره فک کن دختره چه ریلکس بود ک فیلم شمال رفتن شو آورد خوابگاه دیته جمعی نگا کردیم اولش ک تعریف کرد باور نکردیم تا فیلم شو آورد پسره خیلی زشت بود تک پسره یه خونواده پولدار بودن به همین خیال دختره خودشو قالب کرد ولی پدرشوهرش ناراضی بود از ارث محروم کرد اینم شوهرشو آدم حساب نمیکرد میرفت با مردای دیگه حتی بچه دار شد گفت پدر سوهرم پسر دوسته پسر بیارم عزیز میشم پیششون پسر دنیا آورد ولی آخر جدا شد فک کنم گندکاریاش رو شد تازه اون مامان باباش معلم و فرهنگی بودن خانواده های ایرانی خیلی  خانواده ای ک وصلت میکنن براشون مهمه باباتم ببخشیدا باید فکر اینجای زندگی بچه هاشو میکرد واقعا تا کی نباید ازدواج کنی کاش خودت راه درست میرفتی الان چاره ای جز اون پسره برات نیست ک

راستی اون یکی خواستگارت همونیه ک طلا و ماشین برات خریده بود؟  

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز