🙂الكي الكي باشوهرم دعوا كرديم البته الكيم نبود تاپيك قبليمو ببينيد ميفهميد همش زيرسر خواهرشومه هروقت كه مياد بينمون دعوا ميندازه بعد گورشوگم ميكنه ميره
خواهرشوهرم ديشب بدون خبر دادن اومد خونمون باشوهرش شهرشون ٢ساعت باما فاصله داره
بعد امروز بعد ناهار به شوهرم گفت منو ببر بيرون برام خريد كن روحيم خرابه بعد هرهر خنديد
منم نرفتم باهاشون خستگيو بهونه كردم
من نميگم براخواهرش خرج نكنه ولي ب انداززززززه
دوتا پوتين خريده بود براش
يه كاپشن يه پالتو
دوتاكيف
چندتا بافت و كلاه
😕😕😕
يدونم ساعت
همشونم مارك و گرون خيلي سواستفاده ميكنه خيلييي زرتو پرت زنگ ميزنه پول ميخاد
شوهرشم عين بز فقط نگاه ميكنه
خاله شوهرش فوت كرده بود يهو جمع كردن رفتن بعد نتونستم كنترل كنم خودمو توپيدم ب شوهرم
گفت پول خودمه ميخرم تو دخالت نكن
منم گفتم كار ميكني ميريزي شكم اينو اون گفت كارتو بزار كنار بريزم شكم تو
بعد هي بحث كرديم گفت يا كارت يا من
من ٥ ساله شاغلم نميخام كارمو ولكنم چيكاركنم😞😞😞