بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
دعوای خودم باجاریم ازسوزشش دعوا راه انداخت منو اذیت کنه
من پاشدم برم خونم دیدم با داد و هوار افتاده دنبالم میخاد منو بزنه منم با گریه فقط میرفتم یلحظه تو حیاط وایسادم دیدم این نقشه ش بوده میخاسته بره تو کوچه جیغ بکشه ابروی پدرشوهرم و مارو ببره ،،خیلی عفریته هس جاریم خدا قسمت گرگ بیابون نکنه😑
خیلییی دلم میخاد مامان بشم😔میشه برای مامان شدنم یه صلوات بفرستی❤بالاخره منم مامان شدم بی بی چکم ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲مثبت شد😍😍😍
ویلا یکی از دوستای خانوادگیمون بودیم بعد مادر و دختر دعواشون شد (البته با ما حیلی راحتن و رودربایستی اینا نداریم) بعد خداشاهده دختره موهای مامانرو کشید مادرم کم نزاشت موهاشو کشید اون موقع فقط من تو ویلا بودم بقیه حیاط فگن دونفر گیس به دست از شدن خنده بی هیچ حرفی دوییدم تو حیاط کر کر خندیدم 😂😂البته این خنده دار بود بیشتر ولی خب
و من آن روز یک چیز را یاد گرفتم،آدمها از آنچه نشان میدهند به مراتب کثیف ترند..
آقا دختر خاله مامانم توی گوشم گفت بلند شو بریم دستشویی دلدرد دارم.نامزدشم دستشو گرفت با هم رفتیم سمت دستشویی یهو دیدم یه زن از توی یه جمع خانواده شلوغ بلند شد با فحش های رکیک اومد سمت دختر خاله مامانم.نامزدش رنگش پرید زنه و دختر خاله مامانم افتادن به جون هم بدجور همو کتک میزدن مردای اون جمع که داداش اون زن بودن هم ریختن سر نامزدش..تا نگو نامزدش زن داشته زنشم خبر نداشته تا اینکه اینارو دیده.ولی بدجور دعوا کردن خون و خونریزی شد😐