بچه ها واقعا وقتی ی نفر ازتون در مورد آیندتون میپرسه ناراحت میشید و حس میکنید از فضولیشه؟ چند روز پیش تو ی جمعی بودم دیدم کسی ب بچه فامیلم محل نمیده و تنها ی گوشه نشسته حرف نمیزنه و انگار کسل شده حوصلش سر رفته شایدم خجالت میکشه حرف بزنه گفتم بزار وارد بحثش کنم سرگرم شه باهم رفت و آمدی نداریم زیاد . بحثمون در مورد انتخواب رشته خواهرش بود داشت مشورت میگرفت در مورد رشته ها پرسیدم ازش عزیزم تو به چه رشته ای علاقه داری ؟گفت ب شما هیچ ربطی نداره 😑 گفتم خب اوکیه حق داری شاید دوست نداشته باشی من بدونم . مامانش معلمه انقدر شرمنده شد که منم یکم دیگه بگو بخند کردم ک احساس معذبی نکنه مامانش . خیلیییی ناراحت شدم حالا مثلا از یکی بپرسی کی بچه میاری یا رتبه کنکورت چند شد ی چیزی خب مسئله شخصیشه زشته ادم بپرسه ولی جدیدا ب کسی حتی میگی اسمت چیه میگه ب خودم ربط داره زشته خداوکیلی رو حرفاتون فکر کنید مرز حریم خصوصی چیز مشخصیه و با کسی ک میخاد بهش تجاوز کنید برخورد کنید . ولی ن اینکه ارتباط اجتماعیو ب صفر برسونید و اجترام گذاشتنو فراموش کنید 🤦♀️
زندگی به حماقت سابق ادامه دارد .نه امیدی است نه آرزویی و نه آینده و گذشته ای .چهار ستون بدن را به کثیف ترین طرزی میچرخانیم و شبها به وسیله دود و دم و الکل به خاکش می سپریم و با نهایت تعجب میبینیم که باز فردا سر از قبر بیرون آورده ایم . مسخره بازی ادامه دارد .
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
زندگی به حماقت سابق ادامه دارد .نه امیدی است نه آرزویی و نه آینده و گذشته ای .چهار ستون بدن را به کثیف ترین طرزی میچرخانیم و شبها به وسیله دود و دم و الکل به خاکش می سپریم و با نهایت تعجب میبینیم که باز فردا سر از قبر بیرون آورده ایم . مسخره بازی ادامه دارد .
حتی اگه نمیخواست بگه با لحن بهتر باید میگفت خیلی عذر میخوام ولی نسل جدید احساس میکنم پرویی و بی پرده بودن رو اشتباه گرفتن با حریم شخصی
ما چی پیدا کردیم که اینطوری خدا رو تو زندگی گُم کردیم؟ من یه خواهرم که دلم بدجور شکسته دلشکسته ام فقط شفای برادرش رو میخواد خدا از عمر من بگیر ولی شفای برادرم رو بده
زندگی به حماقت سابق ادامه دارد .نه امیدی است نه آرزویی و نه آینده و گذشته ای .چهار ستون بدن را به کثیف ترین طرزی میچرخانیم و شبها به وسیله دود و دم و الکل به خاکش می سپریم و با نهایت تعجب میبینیم که باز فردا سر از قبر بیرون آورده ایم . مسخره بازی ادامه دارد .