2777
2789
عنوان

دلم خیلی شکسته از شوهرم..

4228 بازدید | 28 پست

امشب مادر شوهرم و برادرشوهرم اومدن خونمون داشتن حرف یه موضوعی میزدن شوهرم داشت بلند بلند با خالت عصبانیت حرف میزد منم گوش میکردم بحثشون رو چند بار به شوهرم گفتم اروم باش..بعدش جلو اونا دعوام کرد گفت تو ساکت شو و داد زد سرم و.اصلا ازش انتطار نداشتم چون همیشه هوامو حداقلش جلو خانواده ش داشته و الان خیلی ناراحتم..😔.بعد از اینکه اونا رفتن مادرشوهرم بهم زنگ زد باحالت متلک و قهقهه باهام حرف میزد و میخندید ....‌دلی خوشی ازشون نداریم.شوهرم دوساله خونه مادرش اینا و کلا خانواده ش نرفته قهر بود.‌با مادرش یه مدتیه که سلام میکنه وقتی میاد خونمون و چند کلمه نهایتا حرف بزنه .اما امشب  ...داسنان زندگیم طولانیه ‌.شاید کامنت بعدی نوشتم...

کاش نمیگفتی اروم باش 

میذاشتی همون با خانواده اش بد حرف بزنه 

لیاقت ندارن که.... 

🟠🟡🔴📢کامنت من ، نظر من برای استارتره ،باهام مخالفی ریپلای نکن چون اینجا کسیو ندیدم با حرفای یکی دیگه متحول شده باشه   📢🟠🟡🔵

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

عزیزم وقتی میدونی خیلی عصبیه درکل تو جمع خصوووصا تو جمع خونواده خودش هیچی بهش نگو حتی همین تذکر آروم باش  ..مردا بعضی وقتا انگارکلشونو خرگاز گرفته هیچی نمیفهمن

به مردا محبت نکنید هار میشن احترامشون نزارین فکر میکنن کی هستن...کاربری اولم سال galiver96.....کاربری دومم بانو درستکار ..دوتا کاربری تعلیق شده من نتیجه زدن حرف حقه ،،،حرف حق بزنی تعلیق میشی !!!!قوانین این روزها...

۸ ساله ازدواج کردیم..۶سال با مادرشوهرم زندگی کردیم ‌‌.مادرشوهرم به شدت ازار و اذیتمون میکرد الان منه دهه هفتادی موهای سرم بیشترش سفید شده از بس شکستنم..مادرشوهرم به شدت اهل دعا و طلسم هست..هر وقت میدیدم یه دعانویس اورده یود خونش‌.از زن و شوهرای خوشبخت و عاشق متنفره و سعی میکنه بینشون رو بهم بزنه  ‌مثلا همسایشون زن وشوهر باهم اختلاف داشتن مگبعد از کلی اومدن آشتی کردن بعدش مادرشوهرم رفت به خانمه  گفت شوهرت پشت سرت فلان حرف زده به شوهره هم همینطور کفت‌.من بهش گفتم چرا اینکارو کردی بچه هاشون گناه دارن اگر اینا دچار اختلاف شن باز..گفت از دق گفتم..بلافاصله اونا طلاق گرفتن...

خواهر شوهرم به شوهرش خیانت میکرد همشون میفهمیدن اما بازم پشتش بودن..اصلا خانواده فوق العاده شر و بی تربیت وونفهم و زبون درازی هستن..این بنده خدا فقط دعا میگرفت برا شوهر دخترش..حالمو بهم زده بود با کاراش..خلاصه منو هم زیاد زیاد اذیت  کردن .ایقد بهم توهین میکرد جلو روم پشت سرم خیلی دلم رو شکستند اصلا نفهمیدم جوانیم چطور گذشت. تو سنی که باید پر شور و عشق بودم اینا منو داغون و افسرده کردن..اما الان خداروشکر خوبم..

بچه ها شوهرم خیلی نقص و کسری داری اما واقعا بهترین رفیقمه همیشه پشتم بوده از نظر روحی...دقیقا عین همون ۸ ساله  که ازدواج کردیم بیکاره هنوز. وابستگی به شربت متادون داره.‌و مادرش براش میخره میاره، خرج زندگیمون هم مادر شوهرم میده هرچی که خودش دلش خواست میفرسته برامون البته با پول پدر شوهرم که از دنیا رفتن.‌..و همیشه تو سریمون میزنه و میگه توسرتون میزنم یه لقمه  نون میدمتون ..با اینکه وضع  مالیش خوبه و پولداره...پدرم هم گاهی بهم پول میده ..بچه ها گناه من چیه اخه؟من از یه خانواده سرشناس و با شخصیت  اجتماعی بالا هستیم تو شهرمون .خانوادهم به هیچ عنوان راضی به ازدواجم نبودن بخاطر بد زبونی ودبد دهنی خانواده شوهرم که تو شهرمون معروفن.‌‌اما من دلبسته و وابسته شوهرم بودم و به زور ودبدون حصور پدر و برادرم ودعموهام ازدواج کردم و بعدها خیلی پشیمون شدم‌‌اما الآن  که دو ساله از خاتواده شوهرم جدا زندگی میکنم ارامش دارم و درسم رو خوندم، الان میخوام برا ارشد بخونم و برم سرکار تا تو سری نخوریم..

بچه ها اعتیاد همسرم خیلی دوتامون رو  اذیت میکنه..بارهااومده بزاره کنار اما نتونسته و تا حد مرگ رفت.‌الان میخواد یه وام بگیره و خونش رو عوض  کنه.‌به نظر شما نتیجه بخش هست اینکار؟من نمیدونستم همسرم به چیزی وابسته س بعدها متوجه شدم و گفتم کمکش میکنم..

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز