2777
2789
عنوان

با مامانم دعوام شد...

| مشاهده متن کامل بحث + 2879 بازدید | 36 پست
حنما مشکل روحی دارن.حرمت و دل مادر را هیچ وقت نشکن چون در بدترین شرایط زندگیت دعای مادره که بدادت می ...

تجعبه دارم که میگم .من تاحالا از گل کمتر به مادرم نگفتم چند بار در دعوای پدرومادر حف را به پدرم دادم وقتی باهام دردل میکرد.اونم با احترام.یه بار گریه کرد و گفت انشاله بست بیاد‌به خدای محمد همون اتفاق در زندگی خودم افتاد عین همون اتفاق.و من به پاش افتادم که حلالم کن.و فهمیدم تمام اون مدت حق با مادرم بوده .و هنوز درگیر اون مشکلم‌.

حنما مشکل روحی دارن.حرمت و دل مادر را هیچ وقت نشکن چون در بدترین شرایط زندگیت دعای مادره که بدادت می ...

اخه هیچ جوره راه نمیده محبت میکنم ضدحال میزنه

منم دیگ حسی بهش ندارم اصلاااا

یجورایی داریم همو تحمل میکنیم تا من ازدواج کنم

ی خاستگار ک باب میلم نیست رد میکنم سر اون دعوامون میشه

برام دعا کن زودتر ازدواج کنم خلاص بشم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تجعبه دارم که میگم .من تاحالا از گل کمتر به مادرم نگفتم چند بار در دعوای پدرومادر حف را به پدرم دادم ...

مادرم یه زن مهربون و سختی کشیده است و من ندانسته قضاوتش کردم در صورتی که کسی را نداشت و می اومد پیش من درددل میکرد

شرایط جوریه که به غیر ازدواج راه فرار دیگه ایی نیست از محدودیت هاش

مسلما ازدواج عاقلانه و درست چون اگه کورکورانه و بخاطر فرار بخای تصمیم بگیری ممکنه خدای نکرده اوضاعت از الانت خیلی بدتر بشه 

خیلیارو دیدم که این اشتباهاتو کردن متاسفانه

اخه هیچ جوره راه نمیده محبت میکنم ضدحال میزنه منم دیگ حسی بهش ندارم اصلاااا یجورایی داریم همو تحمل ...

انشانه که بهترین اتفاق برات بیافته و دل هردوتون نرم بشه.عزیزم الان سرت باد داره وقتی سنت رفت بالاتر و متاهل شدی اون وقت هست که کمبودشا حس میکنی و خدایی نکرده اگه نباشه میفهمی چه نعمتی را از دست دادی.تو از گ شت و خونشی چطور میشه ازت بدش بیاد؟! ببین چه کاری کردی که عصبانیش کرده.تو تغییر کن اونم تغییر میکنه

تجعبه دارم که میگم .من تاحالا از گل کمتر به مادرم نگفتم چند بار در دعوای پدرومادر حف را به پدرم دادم ...

واقعا ینی انقد اه مادر دامن گیره؟ 

اخه من سعی میکنم کاری ب کارش نداشته باشم اون مسپیچه ب پرو پام، و دیگه هم هیچوقت رابطمون صمیمی نمیشه چون از اول همینجوری بوده

دوران بچگی خیلی سر این موضوع گریه میکردم ک چرا پدرومادرم منو نمیخوان، اما الان منم حسی بهشون ندارم و فقط دلم میخواد برم و هیچوقت باهاشون رفت و امدم نکنم هییییچوقت

انشانه که بهترین اتفاق برات بیافته و دل هردوتون نرم بشه.عزیزم الان سرت باد داره وقتی سنت رفت بالاتر ...

یه بچه سه چهار ساله چه کاری میتونه کرده باشه؟ 

 از بچگیم باهام اینطور رفتار شده

الانم احساس سربار بودن دارم

هیچوقت نتونستم دلیلشو بفهمم

ب خودشم گفتم مقصر سرد بودن الانم خودتی از همون بچگی 

من جای تو بودم سال بعد هیچی براش نمیگرفتم

مامان من خیلی پر توقع و مغروره هیچی و هیچکسو آدم حساب نمیکنه خیلی همیشه دنبال بهانه و دعواس همیشه ایراد میگیره همیشه میخاد بزنه تو سَر آدم خیلی بدجنسه برا بچه هاش بجز یکی از خواهرام که فقط اونو دوس داره خیلی تبعیض قائل میشه مثلا اون خواهرم خیلی وضع مالیش از من بهتره اما از اون توقع نداره اون روز مادر هیچ بهش نداده بود ولی برا من اینجوری میکنه،نبرمم همش گله میکنه میگه بچه های مردم روز مادر فلان میگیرن بهمان میگیرن...

خیلی خسته ام از دستش نمیدونم باید سرمو کجا بکوبم از دستش چندماه پیش برا اولین بار باهاش قهر کردم ۳ ماه ،توی اون ۳ ماه یه مشکل بد برام پیش اومد گفتم این آه اونه بزار باهاش آشتی کنم حالام آشتی کردم اینجور میکنه

۳ ماه پیش یه بَل بشویی باهام راه انداخت میگفت اومدم خونتون یچه ات سرم داد کشیده همش تقصیر تو پدرشه احتمالا از شما یاد گرفته به من بی احترامی کنه 😐هرچی بهش میگفتم نه مادر ابن بچه است عقلش نمیرسه به خرجش نمیرفت که نمیرفت پشت تلفن میخاست بخورتم،منم انقد گریه کردم از دستش گفتم آخه تا کی بهانه الکی میگیره بزار یه بار باهاش قهر کنم ....

مجردم که  بودم بخاطر فرار از دستش همش دوس داشتم زودتر ازدواج کنم از ۱۸ سالگی به فکر شوهر کردن بودم انقد اذیتم میکرد

لطفا قبل از اینکه درخواست دوستی بدید اول اون کامنتی که دیدید و بخاطرش درخواست دادید رو لایک کنید بعد درخواست دوستی بدید در غیر اینصورت درخواست دوستی رو قبول نمیکنم پیشاپیش عذرخواهی میکنم❤
یه بچه سه چهار ساله چه کاری میتونه کرده باشه؟   از بچگیم باهام اینطور رفتار شده الانم اح ...

دقیقا من میدونم چی میگی درکت میکنم با این حرفت که خوندم....

من یادمه ۱۴ سالم بود خواهرم دانشجو بود هیچکاری توی خونه نمیکرد مامانم از من توقع داشت میگفت تو باید کار کنی با اینکه من بچه تر بودم یه بار بهم گفت ترشیده وقتی دعوام کرد سر کار کردن...منم نوجوان بودم روحیه ام حساس بود انقد گریه کردم و هق زدم حس سربار بودن میکردم  حس میکردم هیچکی تو دنیا دوسم نداره با اینکه من از بچه گی خیلی بچه آروم و گوشه گیری بودم اصلا کلری به کسی نداشتم و اذیتی نداشتم ولی مادرم از بچه گی خواهرمو به من ترجیح میداد و این یه عقده شد توی دلم ازش هنوزم که هنوزه طرفدار خواهرمه اگه خواهرم بدترین بلارو به سرش بیاره هیچی نمیگه اما از من همش دنبال بهانه و دعواس با اینکه متاهلم هستم

لطفا قبل از اینکه درخواست دوستی بدید اول اون کامنتی که دیدید و بخاطرش درخواست دادید رو لایک کنید بعد درخواست دوستی بدید در غیر اینصورت درخواست دوستی رو قبول نمیکنم پیشاپیش عذرخواهی میکنم❤
دقیقا من میدونم چی میگی درکت میکنم با این حرفت که خوندم.... من یادمه ۱۴ سالم بود خواهرم دانشجو بود ...

باز خوش ب حالت ازدواج کردی راحت شدی... برا ازدواج منم دعا کن

دقیقا مامان منم فرق میزاره

باز خوش ب حالت ازدواج کردی راحت شدی... برا ازدواج منم دعا کن دقیقا مامان منم فرق میزاره

ان شاءالله یه ازدواج خوب قسمتت بشه عزیزم

بخدا که راحت نشدم هنوزم که هنوزه به پَر و پام میپیچه

خدا خودش قضاوت کنه به دادم برسه از دستش نه میتونم باهاش قهر کنم نه میتونم باهاش توی رابطه باشم چون همش باعث عذاب و خودخوریمه خودمم موندم چیکار کنم از دستش


لطفا قبل از اینکه درخواست دوستی بدید اول اون کامنتی که دیدید و بخاطرش درخواست دادید رو لایک کنید بعد درخواست دوستی بدید در غیر اینصورت درخواست دوستی رو قبول نمیکنم پیشاپیش عذرخواهی میکنم❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792