فدات اره بخدا همیشه اینجوری فکرمیکنم به همسرمم میگم احساس میکنم منو ازکوچه اوردن میگه اینجوری نگو باهاش خیلی حرف زدم ولی اصلا انگارنه انگارخواهرای دیگم مبینه ببینی چکارمیکنه منو اصلا مریض شدیم ههمون بخداهمسرمم گریه میکرد چقدرتنهاییم کسی نیست یک سوپ بیاره خودم افتضاح حالم بدبودپسرمم تب کرد زنداداشم تامیفهمه سریع سوپ میوه میفرسته واسه پسرم اسپری میارن دیگه خودم پاشدم باحال خراب غذا خونه همه کارهام میکردم ولی واسه ابجیم تامیفهمه میره شهردیگه تایکهفته میمونه ولی واسه مامیادمریض میشه واسه اون نه مریض نمشه