2777
2789
عنوان

چطوری با سیاست باشیم

200 بازدید | 7 پست

سلام دوستان👋خب تو تاپیک قبل گفتم که اخلاق خواهر شوهرم چطوریه و درگیرش نیستم اما خب یکی از مشکلاتم اینه متاسفانه🤣نمیشه ازش فرار کرد اما برای تجربه خوبه که به اشتراک گذاشت

امشب عمه ی بزرگم خانواده ی شوهرمو دعوت کرد خونه شون،شام مفصلی داد،خیلی خوشحال شدم از این بابت چون پدرمادرم فوت شدن و همه ی کس و کار من عمه عموهام هستن که الحق واسه عقدم هیچی کم نزاشتن و جای پدر و مادرم رو پر کردن،با خواهرشوهر کوچیکه قهر بودیم و حتی سلام علیکم نمیکردیم من چندبار مهمان طایفه ی شوهرم شدم و جلو طایفه ی شوهرم(عمه ها و عروس داماداشون و...) اصلا منو نگاهم نمیکرد در حدی که همه متوجه شده بودن که یه چیزی بین ما شده،امشب که دعوت عمه م بودن اول نمیخواست بیاد اما عمه م که باهاش تماس گرفته بود و گفته بود بیا اونم اومده بود،از بدو ورودشون من باهمه که احوال پرسی کردم با اونم کلی گرم گرفتم که خودش شوکه شد و موقع شام کلی تعارفش کردم جلو خانواده م که اصلا انگار ما قهر نیستیم و هیچ اتفاقی بین ما نیفتاده!خانواده شوهرمم شوکه بودن که من تحویلش میگیرم،من فقط نمیخواستم خانواده ی خودم بدونن که ما دعوا کردیم و قهریم،اینجوری تو چشم مادر و پدرشوهرم عزیزتر شدم و فهمیدن که اتفاقاتی که تو خانواده شون میفته قرار نیست وارد خانواده ی من بشه!یا خانواده ی من خبردار بشن!اگه تحویلش نمیگرفتم هم اون بیشتر خوشحال میشد و میتونست جلو خانواده ش بگه کاش نیومده بودم دیدین چطور تحقیرم کرد و تحویلم نگرفت جلو خانواده ش؟!دیدین گفتم نمیام گیر دادین بیا؟!!دیدین این همه طرفداریشو میگرفتین سکه ی یه پولم‌ کرد؟!!یا اینکه حرفاشو به کرسی بنشونه که منم مقصرم...هم اینکه شخصیتم جلو خانواده شوهرم رفت بالاتر و بااینکه ازش کوچیکترم بهش درس دادم که ما حالا یه خانواده ایم و قرار نیست کسی از مسائل بینمون خبردار شه! از صبح هرجا غیر از جلو خانواده ی خودم ببینمش باز نگاهش نمیکنم چون طرز برخوردش اصلا قابل هضم نیست اما از کار امشبم واقعا راضی ام،آشتی نکردم و فعلا هم خبری از آشتی نیست اما ازاینکه این سیاستو به خرج دادم احساس خوبی دارم و تجربه ی خوبی شد واسه م

نتیجه ش هرچی که شد مینویسم واسه تون هر اتفاقی که رخ بده

اگه تحویلش نمیگرفتم میتونست هزاران حرف داشته باشه اما الان من هزاران حرف دارم و اون خجالت زده،الان من بهش فهموندم که خودت بچه ای!منی که از تو کوچیکترم عقل و شعورم از تویی که ادعای شعور و فوق لیسانس بودنت رو میکنی بیشتره،هیچوقت نباید اجازه بدیم کسی از مشکلاتمون باخبر بشه چون جز دلسوزیه الکی و تحقیر و دست تو چشم کردن کاری دیگه نمیکنن و مطمئنا اول خانواده خودم پیگیر میشدن که چرا تحویلش نگرفتی چی شده و منم مجبور میشدم توضیح بدم که چی شده اونوقت هم شخصیت شوهرم خورد میشد هم خودم!هم اینکه مطمئنا میگفتن اول زندگیش درگیری پیش اومده خدا به خیر کنه و اگه از مشکلی دیگه باخبر شن میگن اون بار هم‌که اونجور شده بود! هم خانواده شوهرم میگفتن آره عروسمونم تقصیر داره اومدیم خونشون تحویلش نگرفت خوردش کرد!این واقعیته و منطقی چون دخترشونه و من عروس!به هرحال این حس بهشون دست میداد،طبیعیه!من خودمو بااین تحویل گرفتن کوچیک نکردم اتفاقا بزرگ شدم،از فردا ک باز تحویلش نگیرم میفهمن که گرمیه من فقط سر این بود ک اجازه نمیدم خانواده م از مشکلات زندگیم مطلع بشن🤐

کلا خانواده ی آدم هرچی کمتر بدونن برای زندگی بهتره! پیش چشم شوهرت بیشتر عزیزتر میشی البته نه هرمشکلاتی!یه مشکلاتی رو نمیشه نگفت مثلا یکی کتک‌میخوره نمیشه نگه!یه مشکلاتی پیش پا افتاده ن و نیازی نیست خانواده خبردار شن!تازه آقامم خیلی خوشحال شد و گفت کار خیلی خوبی کردی تحویلش گرفتی،الان دیگه اون هیییچ حرف و بهونه ای برای من نداره اما دهن من پره!تمام خانواده ی آقام دعواش کرده بودن بخاطر رفتارش با من!اونایی ک در جریان نیستن تو تاپیکای قبل نوشتم.

اینم یه تجربه از یه ابجی کوچیک یا بزرگتون😍

در اخر من دنبال بازدید نیستم و این صفحه و تاپیکایی که مینویسم فقط واسه به اشتراک گذاشتن تجربه ست وگرنه منم بلدم تیکه تیکه بنویسم هی بنویسین بگو و بزار و منم هی کشش بدم ک بازدید بگیرم،بهتره که واسه بازدید حوصله ی همدیگه رو سر نبریم

ب و س بهتون☺️

 ‌

نَبَخش😐بِزار یاد بِگیرَن اِشتِباه نَکُنَن😑

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

افرین بهت دختر عاقلی هستی

من برج 8 سال 1401 عقد کردم - حتما تا برج 8 سال 1402 جهیزیم جور شده و عروسی کردم -تا برج 8 سال 1403 خونه خودمونو خریدیم و از مستاجری راحت میشیم حتما - تا برج سال 1404 یه نی نی خوشملم میارم که زندگیم طعم خوشی جدیدی بگیره ان شاالله - تا برج 8 سال 1406 هم برای فسقلم یه داداش یا آبجی خوشمل میارم که تنها نباشه   
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز