من اولین خواستگارم از ی روستای خیلی محروم بود و ی فامیلی دور هم باهام داشتیم. عاشقم بود منم خیلی راضی بودم منتها مامانم ردش کرد گفت که نه این دهاتیه زن دوست نیست هیچی نیستن
الان اون دهاتی که مامانم گفت نخبه اس و بورسیه گرفته سه ساله فرانسه زندگی می‌کنه ازدواج نکرده هنوز
خودم که هیچ🤭
ولی یکی از پسرای فامیلمون به شدت عاشق یکی از دخترای فامیل شده بود، این آقا پسر تو اسنپ کار می‌کرد. خلاصه دخترخانم بهش جواب رد داد با یه پسر دیگه که هیچ شغلی نداره ازدواج کرد. هنوزم شغل نداره.
ولی اون پسر فامیلمون وکیل شده😶
😂😂😂😂😂😂😂😂
نه این همیشه هفت صبح سر خیابون بود
یعنی تو سرما اونجا وایمیستاد همینکه من از کنارش رد میشدم پشت سر من با فاصله راه میفتاد
این قضیه واسه سال ۸۳بود 😁
حالا منم ازون دخترایی بودم که تو خیابون اصلا نگاه هیچ پسری نمی‌کردم و سرم همش پایین بود
الآنم همینم اصلا نمیتونم تو چشم مردا مستقیم نگاه کنم 😂😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
