من اصلا به کسی کاری ندارم تو زندگی ام
همش سرم تو کار خودمه و شوهرمم همینه ولی نمیدونم چرا بعضیا اینجورین هرچی بهشون بی محلی ام میکنم ج نمیده انگار
مدام پشت من و همسرم حرف میزنن دوست دارم خفه اشون کنم دیگه
چرا بچه نمیارید؟چرا اونجا خونه خریدن؟چرا زنه میره سرکار؟چرا داره درس میخونه ؟چرا و زهرمار ب شماها چه آخه
چیکارشون کنم؟مخم دیگه نمیکشه
یعنی حالم داره بهم میخوره
من این گوشه دارم چیپس و ماستم‌میخورم کله اشون تو زندگی منه
مخصوصا دخترخاله همسرم
بجای اینکه دنیارو فرش کنی خودت کفش بپوش
امیدوارم بفهمی چی میگم
جمعه ی مهمونی دعوت بودیم خونه دایی همسرم مدام تو جمع زنونه خاله همسرم میگفت عزیزم چرا بچه نمیارید؟تا کی آخه کار؟پس زندگی چی؟
توضیح دادم ک ب خدا کار هم جزو زندگیه و مسئله مادر و پدر شدن ما خیلی شخصیه بعد رو کرد ب زن دایی های همسرم ک حتما مشکلی هست واااای دوست داشتم خفه اش کنم
وااای خیلی ناراحتم از رفتاراشون دیگه همسرم میگفت جوابشون میدادی
گفتم چی بگم ب خدا هرچی ک اینا میگن خیلی خصوصیه فقط ب من و تو ربط داره
من اصلا اهمیت نمیدم تو این ۵سالی ک وارد خونواده اشون شدم همینن
من اصلا ج هیچی نمیدم اگه گاهی ب تذکر لازم باشه همسرم ج میده ما نمیخوایم احترام تو خانواده هامون از بین بره اما واقعا دیگه دارن اذیتم‌میکنن حرفاشون دلم میشکونه
اگه اهمیت نمیدادی الان اینجا تاپیک نمیزدی ببین قبول کن آدما تفکراشون فرق داره اونا هیچ درکی ندارن که تو در چه حالی...
نباید تفکر بقیه برات مهم باشه مگه نمیگی بچه نمیخوام خب نخوا فلانی هی بپرسه چرا بچه نمیخوای هی بپرسه چه اهمیتی داره
برای خودت ارزش قائل باش
عزیزم اونا مجبورن درباره تو حرف بزنن چون خودشون هیچ هنری ندارن که باهاش سرگرم بشن جز فضولی.
بی تفاوت باش حتی توضیح نده که بدتر بهت پیله می کنن و هدفشونم همینه.
