سلام لطفا دوستانى كه در جريان نيستند تاپيك قبليمو بخونن
طرف من بعد اينكه حقيقت هارو كوبوندم توو صورتش از ديروز غيبه
با توجه به شناخته ٤ ساله اى كه ازش دارم. به غرورش بر خورده كات كرده و رفته .
ما چند ما پيشم باهم حرفمون شد يه مدت در ارتباط نبوديم ، نشسته بود پيش همه دوستاى مشتركمون از رابطمون گفته بود و مشكلاتش هر كسم يه چيزى بهش گفته بود اين اقا هم كه خداياى دهن بينى…پشت من كُلى حرف زده بود طورى كه اون دوستارو ديدم همه غير مستقيم از اين ميگفتن كه صبر داشته باشُ درست ميشه …
كسى نميدونه مشكلات ما فقط مربوط به اين نيست كه كى قراره بياد خاستگارى من با يه ادم گدا گرسنه طرفم كه. پيشه دوستاش لارجه،
حالا امروز ميخوام به زن يكى از دوستاى نزديكش زنگ بزنم و باهاش قرار بزارم همههههه اينارو بهش بگم كه الكى منو قضاوت نكنن و پشتم حرف نزنن
شايد خيلياتون بگيد ولش كن ارزش نداره
ولى يه رابطه ٤ ساله كه من همه توانمو گذاشتم كه درست بشه و نشد ، عمرم و زمانم رفت و برام كُلى حرص ُ حال بد به جا گذاشت . نبايد طورى تموم بشه كه همه باز. فكر كنن من سر هيچُ پوچ قهر كردم دوست دارم دوستاش چهره واقعشو بشناسن ، دوست دارم دوستاش كه هى به من ميگن چرا نمياى بمونى خونش و اين همش تنهاست بشنون
كه يه روز صبح ميام صبحانه كه ميخوريم ميگم ناهار چى درست كنم ميگه من صبحانه زياد خوردم سير تو مگه گرسنه اى…..؟؟؟؟؟؟
دوست دارم اين چهره گدا گرسنش كه جلو همه ميگه مي خوايم بريم تركيه بعد توو ماشين بهم ميگه پول بليطُ دونگ غدات ميشه فلان قدرُ از بابات بگيرُ .همه بدونن
اگر بى صدا برم كنار خيلى حرص ميخورم