2777
2789

سلام بچه ها لطفا ماجرارو بخونید و بهم بگید باید چیکار کنم ممنون قبلا تایپ شده به صورت خلاصه میگم که بخونید 😘 ❤🌱

بچه ها من تک فرزندم و از وقتی بدنیا اومدم داییم خودش منو عروس خودش کدرده و وسلام منم که نوزاد مامانمم بدش نمییومده ‌که من زن پسر داداشش بشم و از همون موقع راضی بوده بابامم که رفیق فابریک داییم بوده دیده چه بهتر از این هیچی نگفته و از همون روز اسم پسر داییم خورده رو من ، بچه که بودم حدودا ۷ ، ۸ ساله هر جا میرفتیم زنداییم به همه میگفت نهال عروس خودمه ها و هی عروس خودم ، عروس خودم می‌کرد 😒

پسر داییم ۴ سال تقریبا از من بزرگتره و تنها نوه پسری فامیله خلاصه اینا برا خودشون بریدن و دوختن 

...... 

🪹🪺

خلاصه من وقتی بزرگ تر شدم و یکم معنی حرفاشون فهمیدم بدم آومد من از بچگی چون همبازی دیگی ای نداشتم همیشه با پسر داییم بودم ، گذشت تا پارسال هر جا میرفتیم عروسی نمیدونم مهمونی زندایی برا اینکه دیگه برا من خواستگار نیاد هی میگفت این دخترو می‌بینید این عروس امیرمه ایشالا درسش که تموم شد عقد میکنن من اصلا خوشم نمیومد از قضیه و هر وقت هرجا در موردش حرف میزدن من یه جوری رفتار میکردم بفهمن من اصلا راضی نیستم به مامانممم میگفتم ولی کو گوش شنوا منه بدبخت از وقتی نوزاد بودم هنوز هیچی رو تشخیص نمی‌دادم به زور کار خودشون کردن این چند وقت من همیشه دعوا داشتم با خوانده‌ام همیشه  

🪹🪺

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بعدش

تاریخ دوباره تکرار خواهدشد 🖤🪐«یه عدد دانشجوی مهندسی 🥰 کاربری قبلیم تعلیق شد کاربری جدیدم اینه 💕تورک هستم♥️عاشق کتاب 🌖».تاریخ عضویت من در سایت=25/6/1402 آقایون لطفاً درخواست دوستی ندین

شب یلدا امثال خونه ما برگزار شد هر سالی خونه یه نفره امثال خونه ما بود هم خانواده پدریم بودن هم مادریم من نمیدونستم اینا میخوان چیکار کنن منم خوب مثل همه مهمونی ها خیلی سخت نگرفتم تو لباس یه لباس ساده پوشیدم مامانم گفت برو لباستو عوض کن یه چی بهتر بپوش گفتم مگه چه خبره فهمیدم که بله اینا امشب دارن میان خواستگاری منم که طبق معمول بوق آدم حساب نمی‌شدم اون شب حسابی با مامانم دعوا کردم و با همون لباسا اومدم نشستم همون شب انتخاب کرده بودن که همه باشن و همه چی تموم کنن ، مامانم بهم گفت که حق نداری بگی نه منم مجبوری گفتن فعلا به فکر درسمم و نمیتونم به این چیزا فکر کنم ، ولی اونا انگار به هحرف من گوش ندادن یه جوری چون علنی تو فامیل گفتن برا خودشون ما نامزد شدیم 🙄🤦🏻‍♀️


🪹🪺

خلاصه من وقتی بزرگ تر شدم و یکم معنی حرفاشون فهمیدم بدم آومد من از بچگی چون همبازی دیگی ای نداشتم هم ...

خیلی ناراحت کننده هس

تاریخ دوباره تکرار خواهدشد 🖤🪐«یه عدد دانشجوی مهندسی 🥰 کاربری قبلیم تعلیق شد کاربری جدیدم اینه 💕تورک هستم♥️عاشق کتاب 🌖».تاریخ عضویت من در سایت=25/6/1402 آقایون لطفاً درخواست دوستی ندین

تا دیشب که برای روز مادر همه خونه مامان بزرگم بودیم ، از همون اول زندایی بهم گفت نهال برو کنار امیر بشین که یعنی مثلا ما نامزدیم منم نه رفتم بشینم نشستم رو زمین کنار دختر داییم تا ماتحتش بسوزه 😂

هی اینا زیر زیرکی در مورد ما حرف میزدن تا دیدم یه دفعه داییم گفت نهال جان تاریخ عقد برا تابستون باشه خوبه من مغزم سوت کشید اینا نه تنها همه کار کرده بودن داشتن تاریخ عقدم مشخص میکردن اون عن آقا م که نیشش تا گوشاش باز بود من دیگه طاقت نیاوردم چقدر هیچی نمیگفتم یه داشتن ایندمو نابود میکردن 

🪹🪺

همه چی گفتم که من اصلا قصد ازدواج ندارم به پسرتون هیچ علاقه ای ندارم و خیلی مودبانه ازشون خواستم تمومش کنن مامانم طبق معمول عمه نمونه که اگه اندازه اون که عمه خوبیه مادر خوبی بود با من همچین نمی‌کرد پاشد شروع کرد دعوا راه بندازه که حرف نزن میخوای لب وی خودتو مد رو ببری ما جلو همه فامیل گفتیم که شما نامزدید همه منتظرن عقد کنید منم دیگه از شدن عصبانیت گفتم شما ها همه خیلی بیجا کردید و همون موقع اومدم بیرون تقریبا ساعت ۱۰ شب بود تاکسی گرفتم برگشتم خونه همون موقع پسر داییم بهم پیام داد ولی من اصلا سین نکردم بعدچند ساعت جوابشو دادم ولی نمیفهمن بابام بهم زنگ زد کلی دعوام کرد و گفت حق نداری دیگه از این حرفا بزنی و بعدش قطع کرد دیشبم همونجا موندن انگار مامان بزرگم حالش بد شده بود 

🪹🪺

تموم شد بچه ها بگید من چی کار کنم دیگه خسته شدم چه جوری حالیشون کنم که آقا من از این خوشم نمیاد  ...

پسرداییت چ پیامی داد؟؟؟چرا بدت میاد!

 میشه واسه سلامتی تودلیم یه صلوات بفرستید😍۱۸/۶/۱۴۰۱ بی بی چکم بعدازیکسال انتظارمثبت شد 😍خدایاشکرت😍
تموم شد بچه ها بگید من چی کار کنم دیگه خسته شدم چه جوری حالیشون کنم که آقا من از این خوشم نمیاد  ...

باید مامان ت رو دختر راضی کنی البته بگم من حریف پدرم نشدم من رو سال کنکورم با بچه ی پسر عمویش گفت عقد کنم اما تو یه کاری کن بگو الکی خودمو میکشم من با این ازدواج نمیکنم

تاریخ دوباره تکرار خواهدشد 🖤🪐«یه عدد دانشجوی مهندسی 🥰 کاربری قبلیم تعلیق شد کاربری جدیدم اینه 💕تورک هستم♥️عاشق کتاب 🌖».تاریخ عضویت من در سایت=25/6/1402 آقایون لطفاً درخواست دوستی ندین
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792