بله عزیزم قربون خدا و حکمت اش برم واقعا زیبا گفتی الا بذکر الله تطمئن القلوب همین که میدونم هست و میبینه کافیه
از فردا یه مسیر جدید و پیش میگیرم خدا خودش کمکم کنه
از شما هم ممنونم تو این مسیر اگه سوالی داشتی در خدمتم عزیزم خوشحال میشم بتونم کمکی کنم جبران دلگرمی های قشنگت
واقعا شما باطن زیبایی دارید واقعا حس میکنم از این فاصله وبه صورت مجازی ولی من حقیقی ذات زیبای شما رو دیدم ♥️♥️♥️
سلام درخواست دادم لطفا
مممنونم از ابراز لطفی که به من کردین الان صدای اذان میاد الهی بچه های هممون خوشبخت بشه امیدوارم قلب هردومون آروم باشه این الان کار خداس که صدای اذانم الان با این حرف شما شنیدم داره میگه دارم حرفاتو تایید میکنم اونم ازمون تشکر میکنه که بزرگ بودنشو درک کردیم و انسان بودن و اونطور که آفریده مارو نشون دادیم گفت حواسم به همه چی هس بیا اینم مهر تایید خودش این نشونه رو فرستاد خودش مارو سر راه هم قرار داد قلب هم رو آروم کنیم وجودشو باد آور بشیم داره میگه زور هرکی زیاد باشه به من نمیرسه چه آمریکا چه ایران باشی آقا من هستم هیشکی بالاتر از من نیس وار خودشه که امشب این ساعت بیداریم و سر راه هم قرار گرفتیم الهی استارتر هم بخاطر تاپیکش خوشبخت باشه که با نیت خوب و بدون منت این تاپیک زد میبینین حس مثبت چقد جالب همه تو یه خط قرار گرفت
[QUOTE=269167824]فدات بشم من خوش قلب خدا به وجود بنده هایی مثل شما افتخار میکنه عزیزم یقین ندارم خدا اگه گره از کار م ...[/QUOTEآمین عزیزم این ابراز لطف شما قلب منو خیلی روشن کرد حس خوبیه یکی این حرف رو بهت بزنه خیلی...امیدوارم همیشه آدمای با حسای قشنگ سر راهمون قرار بگیرن دقیقا منم این حس رو از شما گرفتم
حتنا این یه لطف بزرگیه که شما کردین من نتونستم به خودم اجازه بدم و ازتون ارتباط و اعتماد بیشتر تو مجازی بخام ممتون واقعا سن شما از من کمتر ولی خیلی مادر فهمیده وباتجربه ای هستین و این یه نعمت بزرگی برا من و نیاز دارم خوشحال میشم دوس خوبی بشیم و از تجربه های هم استفاده کینم
سلام اگه بتونین بهم کمک کنید تا آخر عمرم دعاتون میکنم مامان من 25 ساله که مشکل وسواس و داره دائم درحال تمیز کردن خونه است و نمیزاره ما از خونه بیرون بریم اگه بریم بیرون و برگردیم باید حتما حمام کنیم و خودش لباسامونو بشوره باور میکنید از ساعت دوازده ظهر میره لباس بشوره ساعت دوازده شب بر میگرده یعنی خیلی حالش بده خیلی خودشو اذیت میکنه دایم در حال گریه کردنه حتی نمیتونیم باهاش حرف بزنیم چون ممکنه بدش بیاد مثلا اگه بگیم حتی به شوخی مثلا بگیم وای دیروز رفتم بیرون رو زمین نشستم دیگه تمومه باید بریم حموم کنیم لباسامونم میشوره یعنی میترسیم باهاش حرف بزنیم یا دیگه جدیدا هرچیزی رو چند بار باید براش تکرار کنیم تا بفهمه مثلا میگه نرید تو اشپز خونه تازه شستم میگیم باشه میگه چی؟ میگیم باشه میگه نه نفهمیدم دوباره حرفشو تکرار میکنه یا وایمیسه در حال و نگاه میکنه که بسته باشه هی میگه بسته است بسته است گاهی نگاه کردنش سه چهار ساعت طول میشکه انگار دیگه هیچی تو ذهنش نمیره خودش میگه که من من همه چیزو یادم رفته نمیدونم چی درسته چی غلطه چی تمیزه چی کثیفه دیگه هیچی نمیفهمم و این که باید همه چیزو چند بار بگیم تا بفهمه هرچی دکترم بردیمش فایده نداشته روانشاس و روانپزشکم بردیمش فقط یه مشت قرص بهش دادن که فقط بدنشو اذیتدکرده اون قرصا هیچ فایده ای نداشته نمیدونیم باید چه کار کنیم خودشم دیگه خسته شده
یعنی هیچ راهی واسه خوب شدنش نیست؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
