ما برای روز مادر رفتیم خونه مادرشوهرم تا اینجا همه چی خوب میش رفت داشتیم بر می گشتیم خونمون ساعت ۱ شب رسیدم دم خونمون دیدم کلیدامون نیست ،هرچقدر گشتم پیدا نکردم خواهرشوهر گفت بریم خونه ما اومدیم خونه اونا خوابیدیم شوهرم یک کلام باهام حرف نمی زنه 😒بچه بغلش خواب بود همچین داد بغلم رفت خوابید
اگه میتونستم کلی گریه میکردم انقد بغض دارم 😭
دخترم کیفمو خونه مادرشوهرم ریخته بود اونجارو هرچقدر گشتیم نبود آب شده رفته زمین
چقد بدشانس آخه اه