یه آشنا داریم بچه دار نمیشد
یعنی اولش که نمیدونستن هی میرفت لباس عروسک سیسمونی و... میخرید نیتش هم دختر بود ،دخترونه و اسپرت میخرید که اگه فردا دختر نشد یه چیزاییش بدردش بخوره
منم گاهی اسباب بازی خاص و جالب و عجیب و اصلا کتاب قصه میدیدم برا دخترش میخریدم من مجرد بودم
چند وقت پیشها دیگه ناامید شده بود میگفت میخوام همه رو آتیش بزنم بدرد نمیخورن اعصابمو به هم میریزن بهش گفتم لازم نکرده الان دیگه کسی نمیگه بچه دار نمیشم میگن ما دیر تر بچه دارشدیم همین
همیشه میگفتم خدایا زشته من بعد از اون ازدواج کردم بچه دار بشم چجوری تو چشمش نگاه کنم دلم نمیومد،و یه نفر دیگه توی فامیل همسرم
حالا دختر چشم رنگی ناز و خیلی خیلی باهوشی گیرش اومده از بچه من یه کم بزرگتره. خداروشکر قبل از من دنیا اومد بچه اش
اون دومی هم پیام داد بهم تبریک گفت که باردارم،من فقط گفتم ممنون عزیزم ،دلم حتی نیومد بگم ایشالا خودت روم نشد اصلا همینم بگم اما توی دلم هزاران بار آرزو کردم بچه دار بشه،دیدار بعدیمون اونم حامله بود و من هنوز بچه ام دنیا نیومده بود