پسر عموی دوستم یه ماشین فک کنم پارس داره نو خیلی ازش استفاده نمیکرد حیفش میومد
دوست دخترش یه بار بهش گفت ماشینتو میدی با دوستام برم شمال؟
پسر عموش هم که رو ماشینش حساسسسسسسس ولی دوست دخترش به زور راضیش کرد
هیچی دیگه این دختره با دوستاش تو راه شمال بودن رفیقش پشت نشسته بود همونی که پشت نشسته بود میخواست بگوزه
رید همونجا وقتی برگشتن گفتن به پسر عموی دوستم دوست دخترش گفت نگا اینی هست که تو فروشگاه کار میکنه این رید تو ماشینت
دوست منم که ابرو بر🤣
وقتی فهمید این دختره ریده تو ماشین هر موقع میبینتش میگه چطوری ریدمانی اونم هر وقت رفیق منو میبینه سرخ میشه🤣به خدا از خنده دارم پاره میشم🤣🤣🤣🤣🤣