2777
2789
عنوان

روزِ مـــــــادر... ولی.....

| مشاهده متن کامل بحث + 4448 بازدید | 99 پست
هیدروسفال و رشد نکردن مغز😞😞😞

بچه برادر شوهر منم هیدروسفال براش شنت گذاشتن عالیه هیچ مشکلی نداره

پسرم،شاهزاده من ...‌دخترم، ملکه من.... از خدا خواسته ام همیشه شما را در آغوش بگیرد تا خیالم راحت باشد هیچ وقت تنها نیستید

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

شما هم بالاخره راه رفتن کودکتو میبینی  شاید یکم دیرتر از بچه های دیگه  ولی من شنیده بودم ...

ن گلم.. دکترا دست رد زد ب سینمون... فقطططط مـــــــــــــــــــــــــــعجــــــــزه

برایِ  شفایِ دخترِ 2ساله من، اگر مقدور بود یک «صلــــــــــــوات» او را،  میهمـــــان کنید.. خیلی سخته که، یک زن، با هزار امید، مادر بشه... باردار بشه... تمام دوران حاملگیش رو با بچش، درد دل کنه.. براش هزاران آرزو کنه.. ولی وقتی ب دنیا بیاد، دکتر تو چشمات زل بزنه بگه،، متاسفم.. دخترت،سی پیِ....  دردانه من.. جگر گوشه من.. دختر من... من هنوزم امید دارم....  من هزاران آرزو برات دارم...  من منتظرم تا حرف بزنی... راه بری، عروسکات منتظرتن....  من میخوام لباس عروس تنت کنم... منو ناامید نکن....اول مهر، من میخوام تو هم مثله همه بچه ها،  بری مدرسه... ذوق کیف و. کفش کنی... از مدرسه بیای بگی ماماااان ناهار چیه....  خدایا.....  دخترمو شفا بده.... پیر شدم تو این 2سال.....   (میدونی، وقتی بابایی، برات با ذوق کفش برق برقی خرید، آورد خونه، وقتی پات کرد، ولی باشون راه نرفتی، وقتی تمام ذوقِ بابایی، به گریه تبدیل شد، من همون ساعت با دیدنِ جسم بی تحــــــرکت و کفشایِ قرمزت، چقدررر پیــــــر شدم دخترم.... وقتی نمیتونی کفش پات کنی و راه بری و برام با ذوق شعر بخونی)  دلم میخواد بدونم صدات چجوریه.... وقتی از کنار پارک رد میشم و صدای بچه ها رو از رویِ تاب،میشنوم قلبم هزار تیکه میشع... اگ راه میرفتی چجور بودی... صدای خندت.... دختـــــرم، اگه صلاحِ خدا اینِ، که باشه..    داری قد میــکِشی و دریغ از یه ذره بهبودی....                دخترِ موفرفریِ نازم، داره ۳سالت میشه ها.؟   کوور بشم نبینم چه با حسرت، به بچه هایِ سالمی که بازی میکنن، بهشون نگاه میکنی...
بمیرم الهی... گریم گرفت🙂 ان‌شاءالله شفا پیدا میکنه...🙂🙂 حضرت فاطمه کمکشون کنه.....

شرمنده اشکات... بخدا نمیخاسم ناراحتتون کنم.. حلال کنین

برایِ  شفایِ دخترِ 2ساله من، اگر مقدور بود یک «صلــــــــــــوات» او را،  میهمـــــان کنید.. خیلی سخته که، یک زن، با هزار امید، مادر بشه... باردار بشه... تمام دوران حاملگیش رو با بچش، درد دل کنه.. براش هزاران آرزو کنه.. ولی وقتی ب دنیا بیاد، دکتر تو چشمات زل بزنه بگه،، متاسفم.. دخترت،سی پیِ....  دردانه من.. جگر گوشه من.. دختر من... من هنوزم امید دارم....  من هزاران آرزو برات دارم...  من منتظرم تا حرف بزنی... راه بری، عروسکات منتظرتن....  من میخوام لباس عروس تنت کنم... منو ناامید نکن....اول مهر، من میخوام تو هم مثله همه بچه ها،  بری مدرسه... ذوق کیف و. کفش کنی... از مدرسه بیای بگی ماماااان ناهار چیه....  خدایا.....  دخترمو شفا بده.... پیر شدم تو این 2سال.....   (میدونی، وقتی بابایی، برات با ذوق کفش برق برقی خرید، آورد خونه، وقتی پات کرد، ولی باشون راه نرفتی، وقتی تمام ذوقِ بابایی، به گریه تبدیل شد، من همون ساعت با دیدنِ جسم بی تحــــــرکت و کفشایِ قرمزت، چقدررر پیــــــر شدم دخترم.... وقتی نمیتونی کفش پات کنی و راه بری و برام با ذوق شعر بخونی)  دلم میخواد بدونم صدات چجوریه.... وقتی از کنار پارک رد میشم و صدای بچه ها رو از رویِ تاب،میشنوم قلبم هزار تیکه میشع... اگ راه میرفتی چجور بودی... صدای خندت.... دختـــــرم، اگه صلاحِ خدا اینِ، که باشه..    داری قد میــکِشی و دریغ از یه ذره بهبودی....                دخترِ موفرفریِ نازم، داره ۳سالت میشه ها.؟   کوور بشم نبینم چه با حسرت، به بچه هایِ سالمی که بازی میکنن، بهشون نگاه میکنی...
شما هم بالاخره راه رفتن کودکتو میبینی  شاید یکم دیرتر از بچه های دیگه  ولی من شنیده بودم ...

دقیقا بچه برادر شوهر منم با کمک کاردرمان الان راه میره

پسرم،شاهزاده من ...‌دخترم، ملکه من.... از خدا خواسته ام همیشه شما را در آغوش بگیرد تا خیالم راحت باشد هیچ وقت تنها نیستید
بچه برادر شوهر منم هیدروسفال براش شنت گذاشتن عالیه هیچ مشکلی نداره

مغزش کوچیک مونده دخترم و رشد نکرده... کاش فقط مشکلش شنت بود....... 

برایِ  شفایِ دخترِ 2ساله من، اگر مقدور بود یک «صلــــــــــــوات» او را،  میهمـــــان کنید.. خیلی سخته که، یک زن، با هزار امید، مادر بشه... باردار بشه... تمام دوران حاملگیش رو با بچش، درد دل کنه.. براش هزاران آرزو کنه.. ولی وقتی ب دنیا بیاد، دکتر تو چشمات زل بزنه بگه،، متاسفم.. دخترت،سی پیِ....  دردانه من.. جگر گوشه من.. دختر من... من هنوزم امید دارم....  من هزاران آرزو برات دارم...  من منتظرم تا حرف بزنی... راه بری، عروسکات منتظرتن....  من میخوام لباس عروس تنت کنم... منو ناامید نکن....اول مهر، من میخوام تو هم مثله همه بچه ها،  بری مدرسه... ذوق کیف و. کفش کنی... از مدرسه بیای بگی ماماااان ناهار چیه....  خدایا.....  دخترمو شفا بده.... پیر شدم تو این 2سال.....   (میدونی، وقتی بابایی، برات با ذوق کفش برق برقی خرید، آورد خونه، وقتی پات کرد، ولی باشون راه نرفتی، وقتی تمام ذوقِ بابایی، به گریه تبدیل شد، من همون ساعت با دیدنِ جسم بی تحــــــرکت و کفشایِ قرمزت، چقدررر پیــــــر شدم دخترم.... وقتی نمیتونی کفش پات کنی و راه بری و برام با ذوق شعر بخونی)  دلم میخواد بدونم صدات چجوریه.... وقتی از کنار پارک رد میشم و صدای بچه ها رو از رویِ تاب،میشنوم قلبم هزار تیکه میشع... اگ راه میرفتی چجور بودی... صدای خندت.... دختـــــرم، اگه صلاحِ خدا اینِ، که باشه..    داری قد میــکِشی و دریغ از یه ذره بهبودی....                دخترِ موفرفریِ نازم، داره ۳سالت میشه ها.؟   کوور بشم نبینم چه با حسرت، به بچه هایِ سالمی که بازی میکنن، بهشون نگاه میکنی...
بمیرم برات جیگرم آتیش زدی

😞😞😞😓

برایِ  شفایِ دخترِ 2ساله من، اگر مقدور بود یک «صلــــــــــــوات» او را،  میهمـــــان کنید.. خیلی سخته که، یک زن، با هزار امید، مادر بشه... باردار بشه... تمام دوران حاملگیش رو با بچش، درد دل کنه.. براش هزاران آرزو کنه.. ولی وقتی ب دنیا بیاد، دکتر تو چشمات زل بزنه بگه،، متاسفم.. دخترت،سی پیِ....  دردانه من.. جگر گوشه من.. دختر من... من هنوزم امید دارم....  من هزاران آرزو برات دارم...  من منتظرم تا حرف بزنی... راه بری، عروسکات منتظرتن....  من میخوام لباس عروس تنت کنم... منو ناامید نکن....اول مهر، من میخوام تو هم مثله همه بچه ها،  بری مدرسه... ذوق کیف و. کفش کنی... از مدرسه بیای بگی ماماااان ناهار چیه....  خدایا.....  دخترمو شفا بده.... پیر شدم تو این 2سال.....   (میدونی، وقتی بابایی، برات با ذوق کفش برق برقی خرید، آورد خونه، وقتی پات کرد، ولی باشون راه نرفتی، وقتی تمام ذوقِ بابایی، به گریه تبدیل شد، من همون ساعت با دیدنِ جسم بی تحــــــرکت و کفشایِ قرمزت، چقدررر پیــــــر شدم دخترم.... وقتی نمیتونی کفش پات کنی و راه بری و برام با ذوق شعر بخونی)  دلم میخواد بدونم صدات چجوریه.... وقتی از کنار پارک رد میشم و صدای بچه ها رو از رویِ تاب،میشنوم قلبم هزار تیکه میشع... اگ راه میرفتی چجور بودی... صدای خندت.... دختـــــرم، اگه صلاحِ خدا اینِ، که باشه..    داری قد میــکِشی و دریغ از یه ذره بهبودی....                دخترِ موفرفریِ نازم، داره ۳سالت میشه ها.؟   کوور بشم نبینم چه با حسرت، به بچه هایِ سالمی که بازی میکنن، بهشون نگاه میکنی...
دقیقا بچه برادر شوهر منم با کمک کاردرمان الان راه میره

کاش میشد ولی کاردرمانی هم جواب نمیده...... 

برایِ  شفایِ دخترِ 2ساله من، اگر مقدور بود یک «صلــــــــــــوات» او را،  میهمـــــان کنید.. خیلی سخته که، یک زن، با هزار امید، مادر بشه... باردار بشه... تمام دوران حاملگیش رو با بچش، درد دل کنه.. براش هزاران آرزو کنه.. ولی وقتی ب دنیا بیاد، دکتر تو چشمات زل بزنه بگه،، متاسفم.. دخترت،سی پیِ....  دردانه من.. جگر گوشه من.. دختر من... من هنوزم امید دارم....  من هزاران آرزو برات دارم...  من منتظرم تا حرف بزنی... راه بری، عروسکات منتظرتن....  من میخوام لباس عروس تنت کنم... منو ناامید نکن....اول مهر، من میخوام تو هم مثله همه بچه ها،  بری مدرسه... ذوق کیف و. کفش کنی... از مدرسه بیای بگی ماماااان ناهار چیه....  خدایا.....  دخترمو شفا بده.... پیر شدم تو این 2سال.....   (میدونی، وقتی بابایی، برات با ذوق کفش برق برقی خرید، آورد خونه، وقتی پات کرد، ولی باشون راه نرفتی، وقتی تمام ذوقِ بابایی، به گریه تبدیل شد، من همون ساعت با دیدنِ جسم بی تحــــــرکت و کفشایِ قرمزت، چقدررر پیــــــر شدم دخترم.... وقتی نمیتونی کفش پات کنی و راه بری و برام با ذوق شعر بخونی)  دلم میخواد بدونم صدات چجوریه.... وقتی از کنار پارک رد میشم و صدای بچه ها رو از رویِ تاب،میشنوم قلبم هزار تیکه میشع... اگ راه میرفتی چجور بودی... صدای خندت.... دختـــــرم، اگه صلاحِ خدا اینِ، که باشه..    داری قد میــکِشی و دریغ از یه ذره بهبودی....                دخترِ موفرفریِ نازم، داره ۳سالت میشه ها.؟   کوور بشم نبینم چه با حسرت، به بچه هایِ سالمی که بازی میکنن، بهشون نگاه میکنی...

عزیزم قلبم لرزید.منم دخترم الان ۲۴ روزشه.تو بارداری هفته ۳۳ احتمال هیدروسفال دادن عدد بطن مغز ۱۲ بود بعد از سه هفته سونو جدید عدد بطن مغز پایین اومد ولی ثابت موند.وقتی به دنیا اومد همه چیزش نرمال بود و من سونو ندادم از سرش.میدونم دلتون خیلی گرفته ولی میشه چندتا سوال بپرسم ازتون و راهنماییم کنید؟خیلی نگرانم

انشاالله خدا شفا می‌ده دختر نازت رو عزیزم درمان داره این بیماری ؟

اگر فقط مشکلمون هیدرسفال بود اره درمان داشت.. ومثه بقیه بچه ها میشد.. ولی مشکل دخترم بیشزیناس... نارس بود... خونریزی مغزی کرد، مننژیت شد، تشنج کرد... بازم بگم😞😞😞😞

برایِ  شفایِ دخترِ 2ساله من، اگر مقدور بود یک «صلــــــــــــوات» او را،  میهمـــــان کنید.. خیلی سخته که، یک زن، با هزار امید، مادر بشه... باردار بشه... تمام دوران حاملگیش رو با بچش، درد دل کنه.. براش هزاران آرزو کنه.. ولی وقتی ب دنیا بیاد، دکتر تو چشمات زل بزنه بگه،، متاسفم.. دخترت،سی پیِ....  دردانه من.. جگر گوشه من.. دختر من... من هنوزم امید دارم....  من هزاران آرزو برات دارم...  من منتظرم تا حرف بزنی... راه بری، عروسکات منتظرتن....  من میخوام لباس عروس تنت کنم... منو ناامید نکن....اول مهر، من میخوام تو هم مثله همه بچه ها،  بری مدرسه... ذوق کیف و. کفش کنی... از مدرسه بیای بگی ماماااان ناهار چیه....  خدایا.....  دخترمو شفا بده.... پیر شدم تو این 2سال.....   (میدونی، وقتی بابایی، برات با ذوق کفش برق برقی خرید، آورد خونه، وقتی پات کرد، ولی باشون راه نرفتی، وقتی تمام ذوقِ بابایی، به گریه تبدیل شد، من همون ساعت با دیدنِ جسم بی تحــــــرکت و کفشایِ قرمزت، چقدررر پیــــــر شدم دخترم.... وقتی نمیتونی کفش پات کنی و راه بری و برام با ذوق شعر بخونی)  دلم میخواد بدونم صدات چجوریه.... وقتی از کنار پارک رد میشم و صدای بچه ها رو از رویِ تاب،میشنوم قلبم هزار تیکه میشع... اگ راه میرفتی چجور بودی... صدای خندت.... دختـــــرم، اگه صلاحِ خدا اینِ، که باشه..    داری قد میــکِشی و دریغ از یه ذره بهبودی....                دخترِ موفرفریِ نازم، داره ۳سالت میشه ها.؟   کوور بشم نبینم چه با حسرت، به بچه هایِ سالمی که بازی میکنن، بهشون نگاه میکنی...
عزیزم قلبم لرزید.منم دخترم الان ۲۴ روزشه.تو بارداری هفته ۳۳ احتمال هیدروسفال دادن عدد بطن مغز ۱۲ بود ...

خب خداراهزار مــــــرتبه شکر گلم. ـ. خدا حفظش کنه... تحت هیچ عنوان بد ب دلت راه نده.. و اصلا بهش فکر نکن... خداراشکر که دسته گلت، سالمه.... عاقبتش بخیــــــــــرررر

برایِ  شفایِ دخترِ 2ساله من، اگر مقدور بود یک «صلــــــــــــوات» او را،  میهمـــــان کنید.. خیلی سخته که، یک زن، با هزار امید، مادر بشه... باردار بشه... تمام دوران حاملگیش رو با بچش، درد دل کنه.. براش هزاران آرزو کنه.. ولی وقتی ب دنیا بیاد، دکتر تو چشمات زل بزنه بگه،، متاسفم.. دخترت،سی پیِ....  دردانه من.. جگر گوشه من.. دختر من... من هنوزم امید دارم....  من هزاران آرزو برات دارم...  من منتظرم تا حرف بزنی... راه بری، عروسکات منتظرتن....  من میخوام لباس عروس تنت کنم... منو ناامید نکن....اول مهر، من میخوام تو هم مثله همه بچه ها،  بری مدرسه... ذوق کیف و. کفش کنی... از مدرسه بیای بگی ماماااان ناهار چیه....  خدایا.....  دخترمو شفا بده.... پیر شدم تو این 2سال.....   (میدونی، وقتی بابایی، برات با ذوق کفش برق برقی خرید، آورد خونه، وقتی پات کرد، ولی باشون راه نرفتی، وقتی تمام ذوقِ بابایی، به گریه تبدیل شد، من همون ساعت با دیدنِ جسم بی تحــــــرکت و کفشایِ قرمزت، چقدررر پیــــــر شدم دخترم.... وقتی نمیتونی کفش پات کنی و راه بری و برام با ذوق شعر بخونی)  دلم میخواد بدونم صدات چجوریه.... وقتی از کنار پارک رد میشم و صدای بچه ها رو از رویِ تاب،میشنوم قلبم هزار تیکه میشع... اگ راه میرفتی چجور بودی... صدای خندت.... دختـــــرم، اگه صلاحِ خدا اینِ، که باشه..    داری قد میــکِشی و دریغ از یه ذره بهبودی....                دخترِ موفرفریِ نازم، داره ۳سالت میشه ها.؟   کوور بشم نبینم چه با حسرت، به بچه هایِ سالمی که بازی میکنن، بهشون نگاه میکنی...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز