۱ بادوستم رفتیم شهربازی سواریه چیزی شدیم ازبس ماروچرخوند بالااورد لباس من🤢۲ندونستم مادرشوهرشم دندوناشومیزاره تولیوان مخصوص کنار ظرفشویی صبح رفتم آبشوریختم آب ریختم توش خوردم شبش دیدم میخواستم دلورودمودربیارم هنوزم یادم میفته می‌خوام بمیرم🤮۳ یکی از بچه های فامیل اومده بودخونمون۵سالش بود خانوادش گذاشتنش خونه مایشب بمونه دشویی توحیاط بودن ترسیده بودبره توحیاط اخرشب ر فته بود معذرت می‌خوام دریده بودتوحموم همون جورولش کرده بود🤦حالامنومیگی رفتم دیدمش انقدبالااوردم شوهرمومحبورکردم بشورش گفتم فامیل توهست به من چه😂اونم انقدبالااورد🤮ببخشید😁
چند بار شده داشتم نون میخوردم وسطاش متوجه شدم کپک زده
بچه فامیل شوهرم اومده بود ریده بود نشسته بود
شوهرم رفت شست😐
یعنی من مجبورش کردم
اگه بالا نمیاری کامنت بزاریم
واقعاً جفتتون بالا آوردین یا منظورت اینه حالتون بد شد؟
خونه خالم بودیم خیلی تشنم بود ی لیوان برداشتم از سینی رفتم چایی ریختم خوردم تهش ک تموم شد چشمم افتاد ب ته لیوان دیدم پر مویه
...خالم و مامانم عادت دارن وقتی نشستن حرف میزنن مو از رو فرش جم میکنن🥺🥺🥺😭😂
چندش ترین خاطرات ما به چه دردی میخوره که بگیم؟
تو شام عروسی یه موتازه رنگ شدع زرد عقدی رفت تو دندونام گیر کرد نصفشم تو گلوم رفته بود:/
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
