2777
2789
عنوان

فقط اونایی که دختر عروس کردن بیان

492 بازدید | 28 پست

سلام.چندروزه عروسی گرفتم واومدم خونه خودم.از وقتی اومدم خونه خودم انقدر گریه میکنم از دوری خونوادم و بخصوص دلم برا مادرم تنگ میشه.نگین چندسالته واینا.یجوری شده احساسم حس میکنم مادرم واینا ازخونه انداختنم بیرون.یه حس طرد شدگی دارم.خونشونم که میرم نمیتونم دیگه مثل سابق بامادرم صمیمی باشم.غریبه شدیم انگار.غریبگی میکنم خونشون.خونه ای که تا هفته پیش توش میخوابیدم و دریخچالش باز میکردم الان انگار غریب شده برام.امشب مادرم گفت شام میخوری برات بیارم.قبلش هی میگفت شوهرت خونه تنهاس؟؟تنها نباشه یوقت.رفت تو اشپزخونه من برا اینکه بغضم نترکه تو اتاق بودم زدم به حیاط و بدون خداحافظی وبدون اینکه بفهمن رفتم اومدم خونه.وقتی برادر خواهرای توخونم رو میبینم حسرت میخورم.حس میکنم مامانم دیگه منو فراموش کرده.اونایی که دخترعروس کردین...خدایی وانصافا علاقتون به دخترتون کم شد؟؟؟نگرانش میشین؟قدبچه های توخونتون دوسش دارین؟

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من دارم لحظه شماری میکنم برم خونه خودم چون خونه پدریم تمام کار های خونه زندگی بامن مسولیت غذا پختن هم بامنه خیلی خسته میشم دلم میخاد برم خونه خودم کلی استراحت کنم🤪🤪🤪

☠زندگی هیچ وقت آسون تر نمیشه ، تو قوی تر شوـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ️ در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳بی بی چکم مثبت شد خدایا شکرت❤🤞🏻

منم اوایل همچین حسی داشتم کلاافسرده شده بودم ولی بعدش عادی شد انگارک دوری ازخانواده حالمو خراب کرده بود بعد ک ب دوریشون عادت کردم حساسیتامم کم شد و دیدم من سخت میگرفتم وزودرنج شده بودم درواقع همچین مسائلی اصلا نبود

داری اشتباه فکر میکنی حساس شدی الکی 

الان تو وظیفت بیشتر شده مسئول ی زندگی شدی باید حواست ب خونه شوهرت باشه قطعا اونام دلشون برات تنگ میشه اما ب فکرزندگیتن نمیخوان اتفاقی بیوفته ک اینطوری میگن 

تازه بدتر اونجاست که از خونه خودت فراری هستی و دوسش نداری خونه مامانتم انکار جایی نداری 

ی بچه نق نقو هم داری که خونه مادرت تا میرسه گریه زاری می‌کنه و نمی مونه 

این میشه بدترین حس دنیا 

توهم اینجور احساسی داری؟توهم تازه عروس شدی؟

من ۵ماهه عروسی کردم قشنگگگگ هرچی میگی حس میکنم حتی روم نمیشه دیگه برم سر یخچال یا حتی خونشون حس میکنم اضافی ام 

میرم میگم برم‌بخوابم نکنه ناراحت شن نخوابم کسل ام 

یکم حرف میزنم مامانم یه چی میگه حرف نمیزنم یه چی میگه

اصلا حس مزخرفی عه

من نامزدم ولی خیل به خواهر کوچیکم حسودی میکنم 😔😔😔من مثل اون نمیشه باشم همش تو خونه دعوایی نیافته حتی اگه تقصیر منم نباشه بابام برمیگرده به مامانم میگه اگه این بره راحت میشیم بعد منم بدون صدا اشکام میرزه بعد میبینهدگریه میکنم میاد میبوسه آخه تقصیر من چیه مثلاً خواهرم با خواهر بزرگم دعوا می‌کنه سر من خالی میکنن اعصبانیتشون میگن دختر ۱سال نامزد نمی‌مونه همش ۸ماه عقدم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز